در این نوشته می خواهم از دوستی سپاسگزاری کنم که مدتی است همکاریش با سایت برساد بسیار کاهش یافته است اما برای سالها، یکی از ستون های اصلی این سایت بود.

بسیاری از همراهان سایت برساد را قبل از شکل گیری این سایت به خوبی نمی شناختم و ارتباط چندانی با آنها نداشتم، اما مهربان افسرکشمیری را از سال ۱۳۷۹ و زمانی که عضو کانون دانشجویان زرتشتی شدم، شناختم. به خاطر می آورم برای اولین بار مهربان را در آبان ماه ۷۹ و در اتوبوس خط واحد دیدم، آن روز هر دو عازم کانون بودیم. از آن زمان تا سال ۱۳۸۶که سایت برساد را راه اندازی کردیم، ارتباط ما قطع نشد، در دوران کانون، در برنامه های مختلفی با هم همکاری داشتیم، همچون جام جان باختگان و همایش مانتره. مثلا برای چند سال همراه با مهربان، شرکت کنندگان اردو و مانتره را از یزد و کرمان به تهران می بردیم و یا برای سالها در یکی از سخت ترین مسئولیت های جام جان باختگان که انتظامات بود، همراه بودیم.

بعد از اینکه دوران کانون به پایان رسید و به یزد بازگشتم و در انجمن یانش وران مانتره حضور یافتم، باز هم در برخی برنامه ها همکاری مهربان افسرکشمیری را داشتم. البته که در طول این سالها در کنار همکاری، جر و بحث هایی هم باهم داشتیم که خوشبختانه ختم به خیر شد.

پس از راه اندازی سایت برساد، در همان سال اول، از مهربان یاری خواستم و او هم پس از مدتی پذیرفت و بدین ترتیب مهربان وارد سایت برساد و دنیای عکاسی شد. اولین دوربینش را به خاطر دارم یک دوربین کاملا معمولی وابتدایی بود، اما با پشتکاری که داشت، به دنبال عکاسی رفت و به صورت حرفه ای با این هنر آشنا شد و بسیار تلاش کرد تا در عکاسی پیشرفت کرد و البته با هزینه شخصی خودش نیز دوربین حرفه ای خرید و همانند دیگر همراهان برساد بدون اینکه دریافتی داشته باشد از برنامه های مختلف عکس می گرفت.

برای چندین سال تنها عکاس خوب ما در سایت برساد مهربان افسرکشمیری بود و با وجود ناملایمات به کارش ادامه داد. از رئیس انجمن تا همسر یکی از کاندیداهای نمایندگی مجلس، دیواری کوتاه تر از او نیافتند و بارها با سخنانشان او را آزار دادند، حتی گروهی از همکیشان نیز با رفتارها و کنایه هایشان موجب آزردگی او را فراهم ساختند. اما همچنان مهربان همراه سایت برساد باقی ماند.

برای سالها برنامه اش ثابت بود و برای جشن سده، جشن ششم فروردین، مهر ایزد قدیم، هنگامه پیرسبز، هنگامه پیر نارکی و پنجی و آتش افروزی به یزد می آمد و از این برنامه ها عکس می گرفت و برنامه ها و رویدادهای بسیاری را هم در تهران عکس می گرفت و آنها را در سایت برساد با همگان به اشتراک می گذاشت.

در آن سالهای ابتدایی راه اندازی سایت برساد، در خیلی از جاها نسبت به ما و کلا عکاسی مقاومت وجود داشت و بارها برخوردهای نادرستی با همکاران سایت برساد انجام شد که مهربان هم از آن بی بهره نبود. وی اما همچنان تحمل کرد.

در نهایت با همه گیری کرونا، حضور مهربان نیز در سایت برساد کاهش یافت. این روزها گاه گاهی عکس هایی بدون لوگو را از طریق کامبیز رستمی برایمان می فرستد.

امیدوارم همیشه موفق باشد و نتیجه سالها تلاش و پشتکارش در عکاسی را ببیند و همه آزاری که از جانب من دیده است را ببخشد.