دکتر کیارش نمیرانیان _ در سالروز درگذشت پروفسور کیوان مزدا، پزشک زرتشتی و جراح ارتوپد معروف به پدر ستون فقرات جهان، نگاهی بیندازیم به زندگی‌نامه ایشان که مصداق عملی «اوستای اشم‌وهو» و الگویی بینظیر برای زندگی همه ماست.

پدر کیوان مزدا، دکتر سیروس مزدا، از زرتشتیان آبادان بود که برای تحصیل در مقطع تخصص پزشکی اطفال در سال ۱۳۲۵ به فرانسه مهاجرت کرد و با دختری فرانسوی به‌نام ژینت ازدواج کرد. سیروس مزدا در سال ۱۳۳۴ همراه همسرش بار دیگر به ایران آمد و ریاست بخش اطفال شرکت نفت آبادان را برعهده گرفت. در ۳۱ امردادماه ۱۳۳۸ دکتر سیروس مزدا و همسرش صاحب فرزندی شدند و نام او را کیوان گذاشتند. کیوان بخشی از دوران کودکی خود را در آبادان گذراند و هنگامی که ۷ سال داشت به همراه خانواده به پاریس مهاجرت کرد. کیوان در پاریس موفق به ورود به دانشکده پزشکی شد و پس از طی دوره عمومی و تخصص، سرانجام در مقطع فوق تخصصی ارتوپدی اطفال پذیرفته شد و پس از ۲۵ سال به درجه استادی رسید. او مبدع شیوه‌های جدید در جراحی انحرافات ستون فقرات بود و به همین دلیل به عنوان پدر ستون فقرات شناخته می‌شود. او همچنین رییس بخش ارتوپدی کودکان بیمارستان «رابرت دوبره» پاریس بود. او عاشق کودکان بود و می گفت طبابت برای کودکان، کار برای آینده است.

او همواره مهر میهن خود را در دل داشت و می گفت درست است که ایران کشور پدرم بوده ولی کشور من هم هست حتی اگر بیشتر عمرم را در پاریس گذرانده باشم. او در سال ۱۳۸۲ که زلزله بم رخ داد به ایران آمد و به جراحی کودکان آسیب دیده پرداخت؛ تا اینکه در سال ۱۳۸۶ تصمیم به تاسیس بنیاد زنجیره امید ایران را گرفت و طی ۱۲ سال، هر سال سه الی چهار بار همراه با تیم جراحی خود، به دور از هیاهوی خبری به ایران می‌آمد و به جراحی رایگان کودکان بی‌بضاعت می پرداخت به طوری که در هر بار سفر خود حدود ۳۰ کودک را جراحی می‌کرد. در طی این ۱۲ سال حدود ۵۰۰ کودک را جراحی و ۲۰۰۰ نفر را معاینه کرد. او همچنین به آموزش پزشکان ایرانی نیز اهتمام می ‎ورزید و جراحان ستون فقرات زیادی به واسطه او تربیت شدند. در آخرین سفری که به ایران در شهریور سال ۹۷ داشت هم توانست با سعی و تلاشی مثال زدنی ۲۸ کودک را جراحی کند. او آرزو داشت روزی برسد که ایران به حدی از پیشرفت برسد که دیگر نیازی به زنجیرۀ امید، بنیادی که خود از بنیانگذاران آن در ایران بود، نداشته باشد.

پروفسور مزدا همواره فعالیت هایش را به دور از هر گونه هیاهو و در سکوت خبری انجام می‌داد؛ به این جهت گزارش‌های معدودی از او در دست است. در یک فیلم مستند که توسط یک گروه فیلمساز ایرانی از زندگی پروفسور مزدا تهیه شده است او به نکات قابل تأملی اشاره می‌کند. گزارشگر از کیوان می پرسد: «کار (خیریه) به چه بخشی از نیازهایتان پاسخ می‌دهد؟» کیوان در پاسخ می‌گوید: «این فعالیت ها جزئی از زندگی من است برای آن برهانی ندارم. همانطور که نفس می‌کشم. مگر نفس کشیدن دلیل می‌خواهد؟ این کار را می‌کنم تا دوره‌ای که روی زمین هستم کاری انجام داده باشم. امید من این است که تا زمانی که زنده هستم کاری کنم که زندگی من روی زمین معنی داشته باشد. دوست دارم وقتی می‌میرم در آخرین نفس راضی باشم.» گزارشگر ادامه می دهد: «این نیاز از کجا نشأت گرفته است؟» کیوان می‌گوید: «از موقعی که از ایران رفتم. زمان جنگ ایران و عراق برایم خیلی سخت بود. من در فرانسه راحت بودم و دوستانم و رفقایم در ایران در شرایط سختی بودند و این برایم بسیار سخت بود.» گزارشگر ادامه می‌دهد: «دوست نداشتید موقعیت کاری دیگری داشته باشید؟» کیوان پاسخ می دهد: «از کشورهای مختلفی از جمله آمریکا پیشنهاد کار داشتم با حقوق بسیار بالا، ماهیانه صد هزار دلار! اما نتیجۀ عمر من پول نیست، اگر پول می خواستم در همین فرانسه می‌توانستم از دانشکده پزشکی خارج شوم و در بخش خصوصی چند صد برابر پول در بیاورم. من یک آپارتمان و ماشین خوب دارم و از این شرایط رضایت دارم. بیشتر از این چه چیزی لازم دارم؟» سپس به طنز اضافه می کند: «پول را که نمی خورم. شما پول می خوری؟». در پایان گزارش در کمال تواضع به گزارشگر می گوید: «چرا شما دنبال من آمدید، من که فرد خاصی نیستم! من اصلاٌ نمی خواهم کسی فکر کند من شخص خاصی هستم، من فقط کیوان مزدا هستم».

جالب است که کودکانی که تحت مداوای او قرار گرفته اند همواره از او به عنوان فردی بسیار خوش اخلاق، خنده رو، امیدوار و نوع دوست یاد می‌کنند که همواره دربارۀ فرآیند درمان بسیار امیدبخش صحبت می‌کرد. او همواره می‌گفت فرانسوی‌ها جمله‌ای دارند که می گوید: «تا امید هست، زندگی هست.» همۀ این کودکان با عشق و محبت فراوان در مورد او صحبت می‌کنند و بسیاری از آنان آرزو دارند بتوانند روزی در زنجیرۀ امید مانند او به خدمت بپردازند. یکی از این کودکان از وی چنین یاد می کند: «دکتر مزدا وقتی پیش از عمل، اضطراب را در چهرۀ من دید به من گفت نه من و نه تیم پزشکی کاره ای نیستیم. فقط خداست که کاری انجام می‌دهد.»

از کیوان مزدا فرزندی با نام آریان مزدا به یادگار مانده است.

پروفسور کیوان مزدا پس از ۵۹ سال زندگی ارزشمند و ارائه خدمات فراوان بعد از یک جلسۀ فشردۀ کاری در پاریس دچار حملۀ قلبی شد و به کما رفت و در ۱۱ام مهر ماه ۱۳۹۷ چشم از جهان فروبست. آرزو و کلام آخر وی برای دنیا و مردمانش این بود: «جنگ نباشد، غذا باشد. زندگی بدون هیچ‌گونه تبعیضی در جریان باشد.»

روانش شاد و گروثمانی‌نشین باد.

نگارنده: کیارش نمیرانیان- عضو انجمن خیریه‌درمانی زرتشتیان

منبع: با استناد به سایت دانشگاه زندگی