برساد، امید کاجیان _ دیدن درد دیگری و تنها دلسوزی کردن، بیشتر شبیه تماشاگری خاموش است تا همراهی. هنر حقیقی آنجاست که انسان پا در میدان بگذارد و شانه به شانهی رنجدیده ای بایستد و بجنگد،
جنگ نه برای خونریزی و مرزبندیهای بین من و تو، که برای مرهمنهادن بر زخمها. چنین جنگی، نبردی شرافتمندانه است، جنگی که تیغش نه برای نابودی، بلکه برای شکستن دیوارهای بیرحمانهی بیتفاوتی و بیعدالتی و بیماری هایی که می توان درمانی برای آن ها جست، برنده میشود.
و هزاران خوشا بحال آن کسی که در این نبرد بزرگ، پای به خط مقدم می گذارد و رخت مبارزه برتن می کند تا شکلی تازه از انسانیت را معنا ببخشد، جایی که همراهی او، دوایی میشود جایگزین زانوی غم بغل گرفتن شخصی دیگر. جایی که شب زنده داری میکند برای قوت قلب بودن برای انسانی که حتی نمیشناسدش اما می داند چه رنجی را در دل تحمل می کند و نیازمند نگاهی است از سر مهر و امید و تخصص.
اینجاست که این مبارز به پیکر درمان بدل میشود، به پلی که درد دیگران را از تنهایی عبور میدهد و آن را به سوی التیام رهسپار میکند.
هدفی که در دهه شصت و جنگ دشوارتر است
و بی شک دکتر مینا ایزدیار در طول سالهای خدمتش آن بانوی مبارز برای خیلی از انسان هایی بود که نمی شناختشان، اما دوای دردشان بود و مرهم زخمشان. بیشتر به آدم هایی با خوی فرشته وار در قصه های مامان بزرگ ها می ماند اما واقعیت زندگی او همین بود… عین همین… خواب و خوراک را رها کرده بود، برای بچه های این سرزمین؛ در اوج بمباران و جنگ تحمیلی در روزگاری که هر لحظه هر کسی انتظار در آغوش کشیدن مرگ را داشت، او دوباره زندگی کردن را به آغوش این مردم روانه ساخت. تمام ایران را از زابل تا رامسر از خرم آباد تا کردستان، با این هدف طی می کرد.
به جای غرق شدن در دنیای تعصبات، هم زبان با هر طرز فکری و عقیده ای می شد تا از طریقه خودشان بتواند بهبود درمان بیماران تالاسمی را پیش ببرد و درمان سرطانی ها را قوت ببخشد.
و از کدامیک از کارهایش باید گفت؟
از استادی دانشگاه و پزشکی اطفال در زمینه خونشناسی و سرطانشناسی، از مرکز طبی تا بیمارستان مهر، از دانشگاه علوم پزشکی تهران تا بنیانگذاری انجمن تالاسمی ایران، از پیاده سازی طرح درمان استاندارد بیماران تالاسمی تا مبتکری طرح غربالگری پیش از ازدواج، از همکاری در بنیانگذاری انجمن هماتولوژی و انکولوژی ایران، تا طراحی کارگاههای آموزشی، از پیگیری بیوقفه در قانونی نمودن طرح پیشگیری از تولد جنین های مبتلا به تالاسمی ماژور تا سر زدن به بیمارانی که از ساعت ۴ بامداد شروع می شد تا پایان شب.
از فدراسیون بین المللی تالاسمی تا تالاسمی اکشن گروپ، فعالیت هایش را از مرزهای ایران به جهان گسترانده بود و با همه کوته فکری های عده ای و سنگ اندازیها از پای ننشست و نتیجه همه این ها این شد تا امروز ایران تنها کشور در حال توسعهای باشد که تمام مبتلایان تالاسمی در آن شناسایی و تحت پوشش انجمن تالاسمی ایران قرار گرفتهاند.
رد مصاحبه ها
چون یک هدف داشت برای دیگر انسان ها آمده بود نه خود. که اگر ذره ای خودنمایی در او جا داشت اصرارهای مکرر برنامه های تلویزیونی و رسانه ای برای مصاحبه را رد نمی کرد.
او سوشیانت زمانه خود بود و روان او در این خانه نمی گنجید و جالب اینکه امروز بعد از سال ها در فقدانش هنوز هم یادش زنده است در قلب تمام بیماران و پزشکانی که او را ازن زدیک می شناختند و آثار کارهایش به جاودانگی و امرتات رسیده …
و امروز هشتمین جشنواره ای که به نام او مزین شده برگزار شد و چهره های علمی و موثر جامعه ای که در آن زاده شد، معرفی شدند.
هشتمین جشنواره مینا ایزدیار.


