اگــر تمام درختــان جنگلِ دنیا

کنند خمیر و کنند کاغذ و کنند دفتر

شود, مرکب، اگر آب هفت دریاها

(دوات ولیقه) کنند از زمین ، به هفت اختر

اگر تمامی نیزارها و بال مرغان را

کنند(کِلکِ نیین ) وکنند (خامه ی پر)

تمام مردم دنیا نوشتن آغازند

به روز و شب بنویسند  بیور و بیمر

کجا توان نوشت پس ازسالیان پی درپی

ز ( فرِایزد یکتا ) یک از هزار بیور

ستودنش نتوان آن چنان که در خور اوست

اگرچه باشد از لب صدها هزار بینشور

ز ماه فرخ دیماه و جشن دیگان ها

نبوده نزد خردمند روز والاتر

چو میرود شب یلدا، فرا رسد (خرم روز)

به روز اولِ دیماه ، از پس آذر

به سوی آتش زرتشت ِپاک، روی آریم

به نام ایزدِ مهرآفرینِ مهرآور

سر نیاز فرود آوریم به درگهِ دوست

به روز (هرمز و دیماه ) و آن (سه دی) دیگر

ز جان و دل بزداییم هرآنچه ناپاکی است

که پرفروغ سعادت شویم پا تاسر

کجا ز دامن کس، رفته است لکه ی ننگ

به هفت بحر خروشان بشوید ار  پیکر

به جز، به پرتو خورشید ِمهر و یکرنگی

نمی رود به یقین لکه یی، ز دامن تر