یادم می آید روزهایی که نصرت هم مثل خیلی از روستاهای اطراف ما برق نداشت. مطمئنا برای خیلی از جوانها تصور کردنش هم سخته که چطور می شود بدون برق زندگی کرد ولی افرادی به سن و سال من و بزرگترها که زمان بچگی و شاید جوانی هم برق نداشتند حتما به خوبی آن روزگار را به یاد می آورند.

آن زمان برای روشنایی از چراغ دستی یا گردسوز یا لامپا استفاده می کردند. این چراغها دارای یک مخزن بودند که داخل آنها نفت ریخته می شد و هر کدام فتیله مخصوص خودش را داشت که یک سر فتیله داخل نفت بود و نفت را از مخزن به بالا می رساند و سر دیگر آن که داخل محفظه شیشه ای بود و با کشیدن کبریت آن را روشن می کردند و بدینوسیله اطاقهای کوچک و کاهگلی روشن می شد و از نور آن هر کسی استفاده می برد و دانش آموزها برای درس خواندن و بزرگترها برای بافتنی و نخ ریسی و غیره البته آن زمانها شبها مخصوصا تابستانها که شبها کوتاه بود مردم چون اغلب کشاورزی می کردند از تاریک روشن صبح تا غروب آفتاب شاید روزی ۱۳ الی ۱۴ ساعت کار می کردند آنقدر خسته بودند که همان سر شب شام می خوردند و می خوابیدند و نیاز زیادی به روشن کردن چراغ نداشتند.

بعدها چراغ دیگری هم به بازار آمد که نسبت به چراغهای قبل نور بیشتری داشت و پیشرفته تر بود و در روستای ما به آن چراغ توری می گفتند که یک مخزن داشت جهت نفت ولی از فتیله خبری نبود و بجای آن توری داشت که به لوله ای که بالای آن خم خورده بود بسته می شد و پایین لوله به مخزن وصل بود و در کنار مخزن یک چیزی شبیه تلنبه کوچک وجود داشت که بوسیله آن هوا را داخل مخزن نفت فشرده می کرد و وقتی به اندازه کافی هوا داخل مخزن می شد یک ضامن کوچک را می کشیدند که یک سوراخ خیلی ریز داشت و هوای فشرده و نفت را که بصورت پودر درمی آمد به داخل توری می پاشید و اطراف را نورانی می کرد. و به یاد دارم که آن وقتها در اکثر عروسیها و عروس کشانی ها از این چراغ استفاده می کردند.

به غیر از روشنایی در آن زمانها برای دسترسی به اخبار فقط رادیوهایی بود که با باطری کار می کرد که بعضی از آنها را می توان در موزه ها پیدا کرد و البته در همه خانه ها هم رادیو نبود.

از اینها که بگذریم وقتی که برق نبود یعنی یخچال هم نبود (البته بندرت یخچالهای نفتی پیدا می شد) و مردم روستا چون اکثرا از موادی که خود تولید می کردند می خوردند احتیاج چندانی به یخچال نداشتند. آب را در کوزه ها می ریختند و کوزه ها را روی سه پایه ها که اغلب جای چند کوزه داشت می گذاشتند و اکثرا سه پایه ها در راهرو یا کلیاس یا جایی که در کوران باد بود می گذاشتند که آب خنک شود.

وسیله دیگری هم بود که از سقف اتاق یا آشپزخانه آویزان می کردند که در روستای ما به آن ویجو می گفتند زیر آن چند قلاب داشت که کیسه گوشت یا مواد دیگر را آویزان می کردند و می شد قابلمه غذا یا کاسه و سینی را روی آن گذاشت که دور از دسترس گربه و حیوانات دیگر باشد. برای نگهداری از گوشت برای مدت طولانی آن را قورمه می کردند و در کوزه های دهانه گشاد نگهداری می کردند و هر موقع که می خواستند از آن استفاده می کردند. با وجود نبود برق مردم آن زمانها سالمتر زندگی می کردند. بد نیست پدر و مادرها، بچه ها و جوانهای خود را یکی دو روز به جایی ببرند که برق نباشد تا هم بیاموزند که چطوری می شود بدون برق زندگی کرد و هم قدر امکاناتی که در اختیار دارند را بدانند و حداکثر استفاده درست را از آن ببرند.