چندی است که مرتب هر روز و شاید روزی چند بار از رسانه ها اعلام می شود که بحران آب داریم، درست می گویند بحران آب جدیست.
باید حواسمان باشد آب را درست مصرف کنیم. که در آینده نه چندان دور دچار مشکل نشویم. اصولا خصلت ما انسانها این است که هر چه آسان بدستمان می رسد قدر آن را نمی دانیم و راحت آن را از دست می دهیم. بهتر است در مورد آب بگویم آن را دور می ریزیم.
این موضوع باعث شد که من خاطراتم را در مورد آب یا بهتر بگویم بی آبی بنویسم. قبلا در مورد زمان کودکی و بی برقی مطالبی نوشته بودم. دوباره باید برگردم به آن زمان. زمانی که هنوز آب لوله کشی در روستای ما نبود. واضح است که مردم با مشکلات زیادی روبرو بودند. یادم می آید که آن زمان مردم از آب چشمه استفاده می کردند.
آب چشمه(قنات) از کانالی که در خیلی از خانه ها بود، می گذشت. (البته همه خانه ها این جوی آب را نداشتند) مردم از آب چشمه برای شست و شوی، آشامیدن و پخت و پز استفاده می کردند. ولی همیشه نمی شود که با خیال راحت و هر وقت که می خواستند آب را برای آشامیدن، آشپزی و غیره برداشت و استفاده کرد. چون آب اصولا در محدوده سرچشمه تمیز بود. و از هر خانه که می گذشت، آب آلوده و آلوده تر می شد. با برگ درختان، خاک یا شستن لباس و غیره. البته در دین ما باید به چهار آخشیج احترام بگذاریم و آن را آلوده نکنیم و چون آب یکی از آخشیج ها است خیلی ها حتی دست و صورت خود را در آب چشمه نمی شستند و با ظرفی آب را بر می داشتند و در خارج از جوی دست و صورت می شستند.
البته فقط زرتشتیان نبودند که در نصرت آباد زندگی می کردند. شاید از طرف بقیه رعایت نمی شد. باری کسانی که می خواستند سالم بمانند صبح سحر که هنوز هوا تاریک بود. کوزه ها را برای آب آشامیدن و همچنین مقداری آب رو در قابلمه و ظروف دیگر برای آشپزی و شست و شوی و دست و صورت ذخیره می کردند. تا در طول روز آب تمیز داشته باشند.
البته برای شستن لباس کمتر وسواس به خرج می دادند و در طول روز و هر وقت که می خواستند. آن را در آبی که از وسط خانه ها رد می شد، می شستند و آبکشی می کردند و یکی از علت آلودگی آب هم همین بود. شاید تا اینجای کار زیاد سخت به نظر نرسد.
و عده ای بگویند، خوب آب چشمه در دسترس بوده، ولی ساکنین خیلی از خانه ها برای دسترسی به آب مسیر طولانی را باید طی می کردند. کوزه ها را باید به دوش می کشیدند، تا آب تمیز را برای آشامیدن داشته باشند. غیز از کوزه در اکثر خانه ها، ظرفی مسی بود که به آن مشربه می گفتند، شاید در موزه ها و بعضی هانه های قدیمی پیدا شود. آن زمان آن را از آب پر می کردند و دسته آن را روی شانه می انداختند و تا خانه می بردند. خلاصه در آن شرایط زندگی کردن سخت بود.
اگر تصورش مشکل است و می خواهید زندگی در آن زمان را لمس کنید و شاید شرایطی که خدای ناکرده در آینده نه چندان دور مجبور خواهید شد با آن روبرو شوید را بهتر درک کنید، بیایید یک روز صبح مقداری آب را در چند ظرف ریخته(برای آشامیدن، شستن دست و صورت، پخت و پز و…) و فلکه آب منزلتان را ببندید، در این صورت دو کار انجام داده اید.
۱.مشکلات بی آبی در گذشته را خیلی خوب درک می کنید.
۲.یک مانور یا تمرین برای بی آبی در آینده انجام داده اید.
البته یکی از ویژگیهای انسانها این است که خود را به تدریج با شرایطی که بعضی وقتها به اجبار در آن قرار می گیرند، وفق می دهند. و با امکاناتی که در اختیار دارند سعی می کنند شرایط را برای هر چه راحت تر زندگی کردن فراهم کنند.
در آن زمان برای اینکه آب خنک و تمیز داشته باشند در اکثر محلات آب انبار ساختند. در نصرت آباد هم مثل روستاهای دیگر آب انباری وجود داشت که مردم بتوانند در تابستان در طول روز آب خنگ داشته باشند. یادم می آید برای پر کردن آب انبار که در نزدیکی منزل ما بود. برای اینکه آب تمیز داخل آب انبار شود. تقریبا از نیمه شب تا دم صبح مسیر آب را به درون آب انبار باز می کردند. شاید چند شب این کار طول می کشید تا آب انبار پر شود. البته برای برداشتن آب از آب انبار پلکان زیادی را باید پایین می رفتیم و چه کوزه هایی که در مسیر بالا یا پایین رفتن این پلکان می شکستند و شاید کسی که کوزه را شکسته بود خیلی وقتها تنبیه می شد. یادم می آید در آن زمان ها بعضی آموزگاران که در نصرت آباد سکونت داشتند برای تامین آب مورد نیاز خود از دانش آموزان می خواستند که از آب انبار برایشان آب بیاورند. در خاطرم است، مدرسه که می رفتیم یک مخزن زیرزمین داشت که از همان آب چشمه پر می شد و یک تلمبه دستی لبه حوض داشت که با آن آب را برای استفاده بالا می کشید. البته در طول زمستان خیلی وقتها آب حوض و منبع همه یزخ می زد و آب نداشتیم و دانش آموزان بازیگوش بعضی وقتها روی یخ حوض سر می خوردند و به دفعات یخ شکسته و دانش آموزان تا گردن زیر آب می رفتند. وقتی که آنها را بیرون می آوردند لباس به تن آنها یخ می زد. دانش آموز را کنار بخاری می بردند و یکی را برای آوردن لباس به منزلشان می فرستادند. خلاصه نبودن آب لوله کشی مشکلات خاص خودش را داشت از جمله اینکه در منازل حمام نبود و مردم برای حمام کردن به حمام عمومی می رفتند که در کنار آب انبار قرار داشت و برای پر کردن آن هم از آب چشمه استفاده می کردند. آب را وارد خزینه می کردند. زیر خزینه جایی به نام آتشدان (تون حمام) بود، برای گرم کردن آب حمام یک زمانی از چوب و هیزم و خار بیابانها استفاده می کردند و بعدا یادم می آید از نفت سیاه استفاده می شد برای اینکه مردم بتوانند دوش بگیرند و حمام کنند باید چند پله از سطح زمین پایین می رفتند. لازم است یادآوری کنم که آب حمام همیشه داغ نبود و فقط جمعه و دوشنبه ها مردم می توانستند حمام کنند، ساعت حمام رفتن برای مردها از سحر و دم صبح تا ساعت ۷ و ۸ صبح بود و بعد از آن خانمها به حمام می رفتند.
خلاصه این نمایی از نداشتن آب لوله کشی و استفاده از آب قنات(چشمه) بود. دقیق یادم نمی آید ولی فکر کنم بین سالهای ۴۹ تا ۵۱ بود که چاه آب زدند. آب را داخل منبع که در ارتفاع حدود ۱۲ متری زمین قرار داشت وارد و بعد توسط لوله به خانه های مردم هدایت می شد. این پروژه توسط بزرگان روستا و سپاه ترویج و آبادانی در آن زمان انجام شد.
شاید کسانی مثل من باشند و به این فکر کنند که آیا این مصرف بی رویه آب و خشکسالی پی در پی قرار است که ما را به دوران گذشته برگرداند و مجبور به ذخیره آب در منازل و جیره بندی آب شویم. چاره کار چیست؟ آیا غیر از این است که درست مصرف کردن را یاد بگیریم و به بچه ها نیز بیاموزیم. برای مثال آیا می دانید یک سطل آب برای شستن یک ماشین کافی است و یک لیوان آب برای مسواک زدن. یک دفعه دیگر یادآوری می کنم مانور بی آبی را فراموش نکنیم. اگر چه بیش از ۹۰ درصد آب در کشاورزی هدر می رود و یک بازنگری در روش آبیاری در کشاورزی باید بشود(البته این کار باید توسط مسئولین و مهندسین کارکشته انجام شود و چاره ای بیندیشند تا دیر نشده، شاید همین الان هم دیر است)
