دکتر ماه بانو تاتا، بانوی پیشکسوت علم آمار ایران و نیک اندیش زرتشتی، چشم از جهان فروبست.

روانشاد دکتر ماه بانو تاتا، شامگاه یک شنبه ۱۵ امرداد ماه ۱۴۰۲ در کرمان و پس از یک دوره بیماری درگذشت.

ماه‌بانو تاتا در ششم اردیبهشت ۱۳۲۱ در بمبئی هندوستان چشم به جهان گشود، در سال ۱۳۳۷ خورشیدی در رشته ریاضی دانشگاه بمبئی پذیرفته شد، بلافاصله پس از اخذ مدرک کارشناسی، رشته آمار را در مقطع کارشناسی ارشد همان دانشگاه دنبال کرد و پس از آن در مقطع دکترای آمار در دانشگاه پردو امریکا به ادامه متحصیل پرداخت.
پس از دریافت دکترا به مدت پنج سال در دانشگاه ایالتی میشیگان مشغول به کار شد. به دلیل عشق فراوانی که از کودکی به ایران داشت تصمیم گرفت به ایران بیاید و در سال۱۳۵۱خورشیدی به تهران آمد و در دانشگاه صنعتی شریف به مدت دو سال به تدریس در رشته آمار پرداخت و سپس در طی یک دوره ۱۶ ساله به ترتیب در موسسه آموزش و آمار و انفورماتیک ، مدرسه عالی برنامه ریزی و کاربرد کامپیوتر، دانشگاه آزاد ایران، دانشگاه علامه طباطبایی با درجه دانشیاری به تدریس پرداخت و همچنین عضو موفق مرکز آمار در سال ۱۳۵۹ خورشیدی شد
دکتر تاتا در سال ۱۳۶۸ خورشیدی به کرمان آمد و در دانشگاه شهید باهنر کرمان به عنوان استاد و رییس بخش آمار مشغول به فعالیت شد.

وی در این سالها بارها مورد تقدیر قرار گرفته است از جمله در آبان ماه ۱۳۹۰ از سوی جهاد دانشگاهی اصفهان به عنوان مادر آمار ایران از وی سپاسداری شد، در مهر ماه ۱۳۹۳ و در دومین جشنواره زنده یاد دکتر مینا ایزدیار به عنوان استاد برجسته زرتشتی مورد تقدیر قرار گرفت. در شهریور ماه سال ۱۳۹۹ در پانزدهمین کنفرانس آمار ایران که در دانشگاه یزد برگزار شد، آیین نکوداشت دکتر ماه بانو تاتا همراه با انتشار یک کتاب در مورد ایشان برگزار شد. همچنین موسسه خیریه خداداد مهرابی نیز آیین نکوداشتی را در اسفند ماه ۱۳۹۹ برای ایشان برگزار کرد.

آیین خاکسپاری روانشاد دکتر ماه بانو تاتا، سه شنبه ۱۷ امردادماه برگزار می شود و حرکت به سمت آرامگاه زرتشتیان کرمان، ساعت ۹ بامداد از اتشکده کرمان آغاز می شود.

در ادامه زندگی نامه ای که از آن روانشاد برای سایت برساد ارسال شده است را می توانید بخوانید:

ماه‌بانو تاتا در ۶ اردیبهشت ۱۳۲۱ خورشیدی، در مومبایی هندوستان، در یک خانواده سنتی و فرهنگی زاده شد و دوران کودکی تا جوانی خود را در شهر مومبایی سپری کرد.

مطابق رسم زمانشان همراه با پدرش نیروسنگ، مادرش شهرناز، مادربزرگ و خانواده‌های دو عمو زیر یک سقف زندگی می‌کردند. دو عموی دیگر همواره خارج از بمبئی بودند و اگر در بمبئی بودند حتماً با آن‌ها زندگی می‌کردند. سال‌ها بعد یک روانشناس به خانم تاتا می‌گوید که از دید روانشناختی زندگی در چنین خانواده‌ای برای بچه ایده‌آل است. بانو تاتا می‌گوید من همیشه آن سال‌ها را به خوشی یاد می‌کنم.

۲. خانواده‌اش همواره او را تشویق به تحصیل می‌کرد و انگیزه اصلی را هم خانواده در او ایجاد کرد حتی موقعی که می‌خواست به دانشگاه برود مشوق اصلی او بودند تا تحصیلاتش را ادامه بدهد. او می‌گوید: خانواده من سنتی و فرهنگی بودند. پدرم مهندس بود و مادرم لیسانس ریاضی داشت. تحصیلات برایشان مهم بود. بین دختر و پسر در خانواده ما فرقی نبود، شانس من تولد و زندگی در همین خانواده بود. زن‌های فامیل ما در آن زمان و حتی قبل از تولد من تحصیلات عالیه داشتند. درس خواندن در خانواده من غیرعادی نبود. علاقه به درس خواندن را هم مدیون همین خانواده هستم. به نظرم دنبال تحصیلات عالیه بودن در چنین خانواده‌ای کار شاقی نبوده که انجام داده‌ام.

۳. در سال ۱۳۳۷، در رشته ریاضی دانشگاه مومبایی پذیرفته و مشغول به تحصیل شد. وی مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۴۰ دریافت نمود و بلافاصله پس از آن در رشته آمار و در دوره کارشناسی‌ارشد همان دانشگاه قبول شد و این دوره را در مدت ۲ سال به پایان رساند و در سال ۱۳۴۲ فارغ‌التحصیل شد.

۴. به دلیل پشتکار، تلاش و علاقه بسیاری که به درس خواندن داشت در همان سال ۱۳۴۲ وارد دانشگاه پردو شد و در رشته دکترای آمار این دانشگاه به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۶ به دریافت درجه دکترا نائل آمد. هنگام دریافت درجه دکترای خویش عنوان نمود که به بزرگترین آرزوی زندگیش رسیده است زیرا که از دوران کودکی علاقه داشته است که به نحوی باعث سربلندی خانواده‌اش شود.

ماه بانو می‌گوید: ۲۱ ساله بودم که به آمریکا رفتم. آنجا نه کسی را داشتم و نه کسی را می‌شناختم. تلفن همراه و شبکه‌های اجتماعی هم که قطعاً نبود، حتی همه خانواده‌ها تلفن هم نداشتند. بیشتر از سه‌سال صدای پدر و مادرم را نشنیدم و ۱۰ سال هم ندیدمشان، فقط نامه بود که دو هفته طول می‌کشید به دستم برسد، اما با شرایط کنار آمدم و درسم را خواندم. الان دانشجوهایی را می‌بینم که از شهرهای دیگر می‌آیند و به راحتی با خانواده در ارتباطند، اما باز هم می‌گویند دلتنگیم. بچه‌های امروزی را می‌بینم همیشه تعجب می‌کنم.

۵. پس از دریافت دکترا به مدت پنج سال در دانشگاه ایالتی میشیگان (از سال۱۳۴۶ تا ۱۳۵۱) مشغول به کار شد.

بعد از اخذ دکترا و کار در دانشگاه میشیگان که چند سالی طول کشید، تصمیم گرفت آنجا را ترک کند و به زادگاهش هند برگردد، درست همان موقع پیشنهاد شد تا برای تدریس دو ساله به ایران بیاید به صورت قراردادی به ایران آمد، ایران آمدنش همانا و ایران ماندنش همان. ایران را دوست دارد و از تصمیمی هم که گرفت راضی هست، ممکن است مشکلاتی برایش بوجود آمده باشد اما مطمئناً خوبی‌هایی هم دارد و این خوبی‌ها آنقدر هست که برای او ایران، دوست داشتنی باشد، به دلیل عشق فراوانی که از کودکی به ایران داشت تصمیم گرفت در ایران بماند.

۶. ماه بانو تاتا می‌گوید: دیگر ایرانی شده‌ام … قرار بود دو سال به ایران بیایم و برگردم، اما آمدم و ۴۵ سال ماندم سال‌های طولانی تنها زنی بودم که دکترای آمار داشت و تدریس می‌کرد می‌توان ساخت و لبخند زد یا می‌توان نشست و گریه کرد؛ تفاوت ما با نسل جدید این بود.

۷. از سال ۱۳۵۱ در تهران و در دانشگاه صنعتی‌شریف به مدت دو سال به تدریس در رشته آمار پرداخت و سپس در طی یک دوره ۱۶ ساله به ترتیب در مؤسسه آموزش و آمار و انفورماتیک، مدرسه عالی برنامه‌ریزی و کاربرد کامپیوتر، دانشگاه علامه طباطبایی با درجه دانشیاری به تدریس پرداخت و همچنین عضو موفق مرکز آمار در سال ۱۳۵۹ خورشیدی شد.

۸. در ایران در چند جا تدریس می کرد. یک ترم در دانشگاه کرمان مأموریت داشت. وقتی به کرمان رفت دید این شهر آرامش خاصی دارد و از این آرامش خوشش آمد و شاید همین امر باعث شد تا در کرمان، ماندگار شود. خانم تاتا در سال ۱۳۶۸ خورشیدی به کرمان رفت و در دانشگاه شهید باهنر کرمان به عنوان استاد و رئیس بخش آمار مشغول به فعالیت شد که هم اکنون هم در این مرکز مشغول به آموزش است و دانشجویان دوره‌های کارشناسی‌ارشد و دکترای بسیار زیادی را راهنمایی می‌کند.

استاد تاتا در بخش آمار دانشکده ریاضی و کامپیوتر دانشگاه شهید باهنر کرمان به خدمات علمی پرداخته و با پذیرش بار سنگین مسئولیت بخش آمار در سال‌های پیوسته و با تربیت دانشجویان بی‌شمار در مقاطع مختلف رشته آمار، خدمات خویش به دانش، فرهنگ و هنر ایران زمین را جاودانه ساخته است. عضویت این بانوی فرهیخته، در مجامع علمی تأثیرگذاری همچون «انستیتو بین‌المللی آمار»، «جامعه ریاضی‌دانان ایران»، و «جامعه آماردانان ایران» از افتخارات اوست. خدمات وی به دانش نوپای آمار در ایران به اندازه‌ای است که به او فرنام (لقب) «مادر آمار ایران» را داده‌اند.

۹. خانم تاتا می‌گوید: دانش‌آموزان انتظار دارند که معلم همه چیز را بداند و منتقل کند، و برای همین کمتر سؤال می‌کنند، هر موضوعی که معلم بگوید تصور می‌کنند همین است و بحثی ندارند، حتی بین دانش‌آموزان برتر و مدارس خوب هم همین‌طور است، درحالی‌که سال‌هایی که در ایران نبودم این شکلی نبود، دانش‌آموزان در بحث‌ها مشارکت می‌کردند و سؤال زیاد می‌پرسیدند. البته الان به نظر کمی این روحیه بین دانش‌آموزان ایرانی بهتر شده، اما باز هم این تفاوت هست.

۱۰. چهار ساله بودم که صاحب یک خواهر شدم. حتماً از این که دوران یکی، یه دونه بودنم به پایان رسیده خوشحال نبودم و لابد اوقات تلخی می‌کردم. آن زمان اگر مادر از بچه خسته می‌شد می‌بردش مدرسه. چون دو دختر عمویم مدرسه می‌رفتند یک روز مادر تصمیم گرفت که من هم همراه آن‌ها بروم. مدرسه ما در سال ۱۲۴۲ تأسیس شده و یکی از قدیم‌ترین مدرسه‌های مومبایی است. به هر حال این باعث شد که من در سن پانزده سالگی وارد یک کالج در دانشگاه مومبایی شدم و چهار سال بعد با کارشناسی رشته ریاضی فارغ‌التحصیل شدم.

۱۱. سال‌های پیش از استقلال هند آقای دکتر مهالنوبیس پی بردند که برای پیشرفت هند مستقل به متخصصان آمار نیاز خواهد بود و در این راستا مؤسسه آمار هند را در حومه شهر کولکتا تأسیس کردند. از آن زمان در هند رشته آمار از رشته‌های برتر شناخته می‌شود. مؤسسه آمار هند آنجا حرف اول را می‌زد و دانشگاه مومبایی دوم حساب می‌شد. خوشبختانه برای کارشناسی ارشد در رشته آمار در دانشگاه مومبایی پذیرفته شدم و دو سال بعد فارغ التحصیل شدم.

۱۲. مدتی است دوستان آماردان از عمومی کردن آمار صحبت می‌کنند اما هنوز به نتیجه نرسیدند و به نظرم دلیل این است که همه باور می‌کنند که آمار یک زیر رشته ریاضی است و بس. چهل سال پیش یک پسر بچه در امریکا که هشت سال سن داشت با غرور به من گفت قد من در ۹۵‌امین صدک است اما حتی امروز در ایران واژه صدک متداول نیست. با شاخص‌های آماری هم نا‌آشنا‌اند. مثلاً نمی‌دانند که کم شدن تورم باعث کم شدن قیمت نمی‌شود.

من باور دارم ملتی که آمار و ارقام را درک می‌کند پیشرفت خواهد کرد و نخست باید خودمان به اهمیت آمار پی بریم. آرزو می‌کنم به زودی به هدفمان برسیم.