غریب، اما آشنا، دورافتاده اما درهمین نزدیکی های خودمان، خسته ازغبار تلخ سال ها فراموشی، در مرکز پایتخت.

ساختمان معروف محله نجات الهی این روزها حساب کارش از خاک خوردن و بی مهری گذشته. با همه تاریخی که در خود دارد، کز کرده از سر اجبار، چشم انتظار است. چشم انتظار تا شاید روزی یک وقتی، یک جایی، کسی پیدا شود و دستش را بگیرد، در نقش خیراندیشی میلیاردی رختی تازه بر تنش کند و از نو بنایش نهد و خاک را از قامت تکیده و کهنسال اینروزهایش بزداید و باردیگر محفلی شود برای رفت و آمد مسافران همکیش و مراسم پرشور.

پذیرشگاه پارسایی این روزها، نای ایستادن روی پای خودش را ندارد و به فکرکسی است که درمانی باشد برای دردی که اگرچه بهبودش بسیارسخت است اما لاعلاج هم نیست. برخی می گویند آن هایی که باید به فکردوا و درمان باشند و التیامی دراین روزهای سخت تنهایی، این روزها از کنارش به سادگی عبور می کنند مانند هر رهگذری دیگر.

بعضی هم می گویند برسرش هوو آورده اند هوویی بس لاکچری.

*پذیرشگاهی که بازسازی نمی شود

همه ماجرا از سال ۹۸ شروع شد، زمانی که ریزش سقف تعدادی از اتاق های طبقه همکف این پذیرشگاه باعث شد تا پذیرش مسافر در آن ممنوع شود.  گفته شد  در گذر زمان، ساختمان آجری این پذیرشگاه که دارای تیرهای چوبی است، اندک اندک فرسوده شده و براساس تایید کارشناسان رسمی دادگستری دیگر از استحکام بنا برخوردار نیست.

در گرگ ومیش آمدن کرونا و تعطیلی ناخواسته مراسم مختلف و در نتیجه لغو  تمام سفرهای نوروزی و تابستانی و نبود برنامه هایی مانند جام جان باختگان و مانتره و… که پیشتر در آن بخش قابل توجهی از مسافران همکیش رهسپار تهران می شدند و یا خانواده هایی که به هوای حضور فرزندانشان در اردوی مانتره خودشان هم پایتخت گردی چند روزه به راه می انداختند، پذیرشگاه پارسایی تعطیل بود و به واسطه هممین کرونا وعدم وجود مسافران، این تعطیلی آن چنان هم به چشم نیامد.

از سویی خیلی ها فرصت چند ساله همه گیری کووید را وقت خوبی برای بهسازی و بازسازی پذیرشگاه پارسایی می دانستند و اینکه دستی به سر و گوشش کشیده شود تا با پایان همه گیری، دوباره درهای آن  به روی مهمانان بازشده و پذیرای آنان باشد اما خبری از اقدامی دراین مسیر نبود و آب از آب تکان نخورد.

مسئولین گفتند که با بررسی کارشناسان، مشخص شده هزینه حفظ اسکلت بنا و تعمیر ستون های نگهدارنده، بیش از نوسازی کلی است و با توجه به وضعیت اقتصادی کشور، خارج از توان و ظرفیت درآمدها و اندوخته های عادی انجمن تهران.

این یعنی آنکه بنا نیست تغییری در رویکرد نحوه برخورد با پذیرشگاه صورت بگیرد و بازسازی یا راه اندازی بخشی از پذیرشگاه (و نه همه آن) برای پذیرایی مهمانان هم در دستور کار نیست.  حالا دست روی دست گذاشته شده تا شاید روزی خیراندیشی پیدا شود و تمام ساختمان را بکوبد و از نو بسازد.

*راه حل

با پایان تدریجی ونسبی همه گیری کرونا و موضوع حضور دوباره مسافران و از سرگیری برنامه های ویژه جامعه درتابستان، زنگ های خطر به صدا در آمد، اکنون باید به فکر جایگزینی برای اسکان مسافران می بودند، سه چهارسالی از تعطیلی پذیرشگاه گذشته و کاری برایش نشده بود.

راه حل ابتدایی این شد که با توجه به آماده نبودن پذیرشگاه پارسایی برای پذیرش مسافران همکیش، این انجمن با همکاری یکی از موسسات مهمان پذیر، امکان اقامت مسافران همکیش را فراهم کند و کسانی که تمایل به استفاده از این خدمات دارند چند روز پیش از ورود به تهران با شماره تلفنی تماس بگیرند. اما یکی از آن ساختمان هایی که قرار بود در نهایت در اختیار جامعه قرار بگیرد ساختمانی نوساز از خود املاک  انجمن بود.

*ساختمان خرمن گیو؟!

خوب است این راهم بدانیم که جامعه از ظرفیت های بسیار بزرگی برخوردار است که فقط یکی از آن ها خانه خرمن گیو است. همان خانه ای که امروز به عنوان یکی از جایگزین ها پذیرشگاه در نظر گرفته شده اما نه به شیوه قدیمی و ارزان قیمت سابق.

خانه خرمن گیو یک ساختمان ۵ طبقه با ۱۸ واحد مسکونی نوساز است که به همت انجمن زرتشتیان تهران به طور کامل بازسازی شد و در سال ۹۹ افتتاح شد.

اندازه و عظمت این ساختمان از پذیرشگاه شدن بیشتر است، حتی تصمیم گیران می توانستند درزمان ساخت این ساختمان، ترتیبی بیاندیشند تا یک طبقه از آن برای پذیرشگاه و یک طبقه دیگرش را برای خوابگاه دانشجویی مهیا کنند ولی متاسفانه چنین نکردند. اما در هر صورت این ساختمان امروز یک دارایی بسیار باارزش برای جامعه به شمارمی آید.

ولی داستان ساختمان خرمن گیو به اینجا ختم نمی شود.

موضوع از این قرار است که انجمن تهران، تمام این ساختمان را به یکی از هموطنان اجاره داده و این شخص نیز آنجا را به خانه مسافر و چیزی شبیه به هاستل تبدیل کرده و از آن درآمد زایی می کند. ظاهرا این هم روشی از پروژه های مولد گری مسئولین جامعه بوده، اینکه بخشی ازملک انجمن را به شخصی اجاره دهند و آن فرد هم از طریق فروش روزانه آن مکان به سایرین از جمله همکیش و غیر همکیش کسب درآمد کند.

حالا ساختمان خرمن گیو در واقع با قیمتی که این شخص تعیین می کند اداره می شود و البته انجمن هم به مسافران گفته که برای حضور دراین خانه اگر بگویند از طرف انجمن هستند برایشان تخفیف در نظر گرفته می شود. قیمت ها برای واحدهای مختلف، متفاوت است.

*ساختمان های دیگر این فرد شبی یک میلیون تومان؟

این شخص به غیر از خانه خرمن گیو ساختمان های دیگررا نیز به صورت روزانه اجاره می دهد،  بعضی از همکیشان می گویند برای هر سوییت شبی ۷۰۰ هزارتومان یا یک میلیون تومان پرداخت کرده اند که قطعا قیمت بالایی است. ساختمان ها در اماکن مختلف هم قیمت متفاوتی دارند از رودکی گرفته تا بلوار کشاورز و… مبالغ بین ۶۰۰ هزارتومان تا یک میلیون در حال جابه جایی اند. آن هم برای جامعه ای که پیشتر در پذیرشگاه ها با قیمتی بسیار ارزان حضور پیدا می کردند، این مبلغ زمین تا آسمان برایشان فرق می کند.

نتیجه آنکه مثلا در جام جان باختگان امسال بسیاری از پدران و مادرانی که می خواستند همراه با فرزندان خود به تهران  بیایند ازاین کار منصرف شدند و یا چندین میلیون تومان بابت حضور در ساختمان های این فرد هزینه کردند و یا وقتی وضع را به چنین حالتی دیدند به سراغ هتلی و مهمانسرایی دیگر رفتند و البته که بازهم متقبل هزینه بسیار شدند.

*چند پرسش

حال پرسش اینجاست اگر بناست از ساختمان خرمن گیو به عنوان مسافرخانه استفاده شود چرا بخشی از آن به طور ویژه به همکیشان اختصاص نمی یابد تا این هزینه را مجبور نباشند پرداخت کنند، اگر ماهیت این ساختمان با تم پذیرشگاه و خوابگاه سازگار نیست اساسا چرا تمام قد برای این کار به یک فرد اجاره داده شده و چرا شیوه های دیگری برایش به کار گرفته نمی شود تا استهلاک ساختمان را هم کاهش دهد. از طرفی اگر قرار است این ساختمان به همین منوال برای انجمن درآمدزایی کند و این شیوه ای جدید در چارچوب اقدامات اقتصادی و بهینه برای این نهاد است و مسافران هم باید روزانه چنین مبلغی را پرداخت کنند، چرا پذیرشگاه پارسایی به امان خدا گذاشته شده و بر سرش چنین هووی گران قیمتی آورده اند؟