از صدای تنبک، تا نوای تار، از خواندن آهنگ های خاطره انگیز تا طنین دلنشین “ایران من ایران من ای هستی و ای جان من…” راست است که می گویند دود از کنده بلند می شود.

گرمایی که اینجا حس می کنی، هیچ جای دیگر نیست. زن و مرد کنارهم با کوله باری از تجربه اگر چه به ظاهر از جوانی عبور کرده اند، اما دلی شاد دارند و عزمی راسخ برای شاد کردن. بی آلایش. بی شیله پیله. شیطنت هایشان هم خاص است. آن عقبی های سالن به مانند بچه های پر شور آخر کلاس روزهای مدرسه مان، صدای دف را که می شنوند و یا وقتی که آن بالا روی سن ترانه  “آخ برم راننده را …”، های و هویی راه می اندازند که نگو و نپرس. دست زدنشان همراه با حرکات موزون و ناموزون همگام می شود و زیرزیرکی می گویند و می خندند. دروغ چرا، یک جان به جان من اضافه شد انگار… طراوتی که مدت ها ازمن دور شده بود را در آنها یافتم. برای همین خودم را تا می توانم به همین ته کلاس نشین ها نزدیک می کنم(!)

آخر، دوره شاد و گفتگوی ماهانه زرتشتیان، گردهمایی است که دو سه ماهی است دوباره از سر گرفته شده، آن هم بعد از دنیای پر ابهام کرونا. البته پرویز ملک پور از بانیان این دورهمی می گوید از این به بعد هر سن و سالی که دلش می خواهد می تواند به این جلسات بیاید. چه قشنگ گفت که هنر مثل برف می ماند، هیچکس نمی تواند آن را انبار کند باید نشانش بدهی لابد قبل ازاینکه آب شود. برای همین می خواهد جوان ها اگر توانستند با خودشان هنرهایشان را بیاورند که چه بهتر.

 

ورود تان با همت عالی

” همت عالی” …. این نوعی برگه خوش آمدگویی به شیوه بچه های این جاست. اول کار وارد که می شوی، حتی بیلان دخل و خرج را هم به دیوار زده اند. اینبار واقعا همه چیز خودجوش است و هرکس هرچه قدر کرمش هست بابت هزینه های پذیرایی و… می دهد تا نفسی باشد برای ادامه این دورهمی ها.

داستان این گردهمایی ها اما به ده سال پیش برمی گردد، زمانی که حس می شد جامعه جهاندیده تر زرتشتی نیاز به شادی دارد. کلید کار هم در آدریان خورد. دورهمی هایی که در سالن پشتی نیایشگاه برگزار شدند. ابتدا قرار بود نام گروه آنتیک را بر آن بگذارند به این معنا که هرچه از چیزی زمان و سن می گذارد قیمتی تر می شود، ولی خب چندان از این عنوان استقبال نشد و هر چه بود این دورهمی ها دوبخش داشت، بخش “شادی” و بخش “دانش و دانشوری” . موضوع دانش و دانشوری در پردیس علم و فناوری دنبال می شد اما دورهمی های شاد در سالن معبد خودمان .

سال ها روال همین بود. تا اینکه کرونا آمد و حالا سه ماهی است که این دورهمی های شاد البته اینبار در پردیس علم و فناوری از سر گرفته شدند و راه ورود جوان ها هم در این دورهمی های ماهانه باز است .

قصه عجیبی دارد این برگزاری ها. مثل قصه فرزندان خارج رفته ای که پدرو مادرشان به گردهمایی می امدند و حالا می خواهند از کانادا و آمریکا برای ادامه برپایی آن به ایران پول بفرستند. اما با ملک پور که حرف می زدم می گوید همین که چرخش می چرخد و چراغش روشن است کافی است البته هر وقت نیاز بود از این لطف هم، بهره می شود برد اما فعلا نه .

گپ و گفت که تمام می شود به محل برگزاری برمی گردم. اینبار نوبت خاطره گویی هاست. از دهه های قبل، از شیرینی ها و البته تلخی هایی که گاهی بر جامعه ما روا می شده. راستی! اگر فکر می کنی صدای خوبی داری و دلت یک دل سیر آواز خواندن می خواهد و از شنیده شدن آن جلوی جمعیت نمی ترسی، اینجا می توانی میکروفون به دست بگیری و بخوانی، اگر نت های موسیقی را خیلی وقت است در خانه و تنهایی با خودت مرور می کنی، اینجا جای خوبی برای امتحان پس دادن هاست تا تورا بشنوند تا دیده شوی و توانایی ات در گوشه دنج خلوت خودت خاک نخورد. اینجا دیگر از “سن و سال من این حرف ها گذشته ” معنا ندارد. این مجلس، گاه دوباره سرزندگی است، گاهی برای مرور روزهای خوب گذشته و ساختن روزهای بهتر آینده. هرچه دل تنگت می خواهد را می گویی و هر آنچه در چنته داری رو می کنی. قرار نیست اجراهای فوق العاده ای داشته باشی . همین که جمع را بر سر شوق آوری کافی است. وعده این گردهمایی ها هم اولین جمعه هر ماه است که با این احتساب، اول دی می شود دیداربعدی. یادتان نرود از ساعت ۳ پسین، جمعه نخستین روز زمستان. پردیس علم و فناوری.