همزمان با مراسم بزرگداشت دکتر پرویز اهورایی، ویژه نامه مجله فروهر نیز منتشر شد که شامل گفتگوی مفصلی با دکتر پرویز اهورایی بود.
این گفتگو که توسط امید کاجیان انجام شده است را می توانید در ادامه مطلب بخوانید:
*ما از سال ۱۳۷۳ متوجه شدیم که بنیاد مستضعفان، زمین وصال را به مساحت ۲۳۷۰ متر مصادره کرده است، به کمک انجمن زرتشتیان در دادگاه های انقلاب شرکت و ادعای مالکیت کردیم با این حال، متاسفانه در سال ۱۳۸۵ نتوانستیم برنده شده و سند مصادره قطعی این زمین به نام بنیاد مستضعفان شد. بعد از آن با همت دکتر اسفندیار اختیاری و تبادل نظری که با رئیس قوه قضاییه انجام داد و ماده ۴۷۷ را زنده کرد و این موضوع برای پرونده در بنیاد مستضعفان دستمان را بازگذاشت، حکم دادگاه قوه قضاییه از طریق دادگاه انقلاب و اصل ۴۹ به بنیاد مستضعفان انتقال داده شد و پیرو آن جلسه ای با حضور نمایندگان سازمان فروهر و نمایندگان بنیاد تشکیل شد. نمایندگان بنیاد پیش دستی کردند و گفتند شما دو دانگ برنده شدید. یا پول این دودانگ را بگیرید یا پول چهار دانگ را بدهید. من آنجا گفتم نه پول دو دانگ را می گیریم و نه چهاردانگ را می خریم. گفتم من باید کاری کنم که این باشگاه فروهر پابرجا بماند.
*من از طرف جامعه مورد انتقاد بسیار شدید برای ساخت استخر کوشک ورجاوند قرار گرفتم ولی هیچ وقت جا نزدم میدانستم کاری بوده که انجام دادیم و پیامدی داشته است. اما نکته ای که درباره استخر باید گفته شود اینکه این استخربا بودجه و کمک نهاد ریاست جمهوری وقت و بنا به خواست آن ارگان با شرایط استخر قهرمانی ساخته شد. بنابراین هیئت مدیره سازمان و اینجانب در انتخاب پروژه نقش نداشتیم اما در ساخت آن چرا باعث ساختش شدیم و ساخت این استخر با همکاری صمیمانه مهندس فریدون خسروان و مهندس جمشید جمشیدی انجام شد.
فکرش را بکن ! مگر می شود؟ بیشتر از ۶۰ سال …
پایبند، امیدوار، با انگیزه ادامه دهی، نه از زخم زبان ها باکی است و نه از قضاوت ها. هدف که مشخص باشد، دل که به جامعه گره بخورد، جانت برای کارهای جماعتی برود، می شوی یکی مثل دکتر پرویز اهورایی که از سال ۱۳۳۹ تا به امروز نامش به نام سازمان فروهر بند است و چونان پدری که طفل را میپاید در پس همه این دهه ها، محکم و استوار این سازمان را پاییده و برایش بهترین ها را میخواسته.
دکتر اهورایی آدم عجیبی است. در همه این سال ها نه اهل رسانه بوده و نه خودنمایی. نه توقع از کسی و چیزی داشته نه کارهایی را که برای رسیدن به اهداف جماعتی و سازمانی دنبال می کرده را به نمایش گذاشته. زیاد هم اهل حرف زدن نیست. این را از قبل هم می دانستم. اینکه تصور کنی در برابر سوالاتت پاسخ های پر طمطراق بدهد و کلی صحبت کند… اصلا و ابدا… موجز می گوید و کوتاه. گفتم که… از نمایش و سخنرانی های طولانی از اینکه بگوید «من چه کردم برای جامعه ام» بیزار است. ذاتش این شکلی است، اهل منت گذاشتن نیست، همیشه این خصوصیت را حفظ کرده.
دیدارمان با دکتراهورایی اما لذت بخش تراز چیزی است که تصور می کردم. کت و شلوار و کراوات به تن و شیک، ” بزنم به تخته ” تکان نخورده(!) بعد از همه این سال ها، حتی موهایش هم مشکی است وعین ده پانزده سال قبل. از خانواده مهربانش چه بگویم و لطف پذیرایی و خوش آمدگویی هایشان. محیط گرم این دیدار، مرا هم دلگرم می کند تا هم با دکتر اهورایی و هم خانواده عزیزش گرم بگیرم. اگر چه دکتر در برابر سوالات، همچنان کوتاه و فروتنانه و تلگرافی پاسخ می دهد اما بیشتر و بیشتر از او می پرسم و از لابه لای همان سخنان متواضعانه پی به برخی کارها و دغدغه های این سال هایش می برم و البته دلم نیامد تا دراین میان از نگاه فرزندان و همسر او هم غافل شوم.
همین اول این را بگویم که پرویز اهورایی، تحصیلات ابتدایی اش را در دبستان کاویانی کرمان و بعد هم دبیرستان های ایرانشهر کرمان و فیروزبهرام ادامه داد و در سال ۱۳۴۱ دکترای دامپزشکی خود را از دانشکده دامپزشکی تهران اخذ کرد. وی از سال ۱۳۴۴ تا پایان سال ۷۹ در موسسه رازی به خدمت پرداخت و با پایه ۲۳ استادی به افتخار بازنشستگی نائل شد. همسرش پروین اشیدری و فرزندانش مهندس آرزو و آزاده اهورایی و دامادهایش دکتر کیخسرو نعیمی و مهندس کیارش آبادیان و البته نوه هایش روژین، رادین، یاسمین و رستم هستند.
*بخشی از فعالیت های دکتر اهورایی
مروری به بخشی از فعالیت های دکتر اهورایی نشان می دهد که او خیلی بیشتر از سازمان فروهر، فعالیت های علمی هم داشته است.
او عضو فرهنگستان علوم شاخه پاتوبیولوژی گروه دامپزشکی تا سال ۷۶ است، اجرای بیش از ۱۰ طرح تحقیقاتی ملی و بین المللی که در ۶ مورد آن مجری طرح بوده است را برعهده داشته. عنوان معاون تحقیقاتی موسسه رازی و ریاست بخش تحقیق و تشخیص بیماری های دام را بردوش کشیده است. همچنین مسئول کنترل بخشی از واکسن های ویروسی ساخت موسسه رازی مخصوص کودکان با مجوزسازمان بهداشت جهانی بوده.
عضویت تحریریه نشریات مختلف علمی رشته دامپزشکی، شرکت در کنگره های علمی متعدد، استاد راهنمای چند ده پایان نامه دکترا، یکی از موسسین شرکت دانش بنیان پسوک، نگارش چندین کتاب و مجله تحقیقاتی دامپزشکی، مطالعه بالینی آسیب شناسی بیماری های دامی در سال ۸۱ و مسئول کنترل نوروبیولانس واکسن های ویروسی کودکان، تاسیس اولین شرکت در بخش خصوصی(با کمک یک سرمایه دار و چند تن از همکاران علمی اش) در ایران با اساسنامه دارای مجوز ساخت و کنترل واکسنهای مورد نیاز دام و طیور، از جمله دیگر مسئولیت ها و افتخارات علمی اوست.
اما عضویت در سازمان فروهراز بدو تشکیل در سال ۱۳۳۹، ریاست هیات مدیره سازمان فروهر ۶ دوره از سال ۶۳ تا ۸۲، مدیر مسئول انتشارات فروهرو مجله فروهر، مدیرعامل و مسئول داربا جواز باشگاه ورزشی فروهر( وصال) از طرف سازمان تربیت بدنی، چهره نام آور زرتشتی در هفتمین جشنواره زنده یاد دکتر مینا ایزدیار از جمله فعالیت ها و افتخارات او در اجتماع و سازمان فروهر به شمار می اید.
*فکر سازمان فروهر از کجا آمد؟
اولین چیزی که می خواهم بدانم این است که چه موضوعی باعث شد تا فکر تشکیل سازمان فروهر به ذهنش خطور کند پاسخ می دهد: «در دبیرستان فیروزبهرام همکلاسی هایی داشتم که همه از بنیانگذاران سازمان فروهر بودند و این فکر از همان جا آمد به این نتیجه رسیدیم که برای جوانان باید موسسه ای را ایجاد کنیم که در آن تبادل نظر کرده با یکدیگر آشنا شوند و کارهای اجتماعی کنند و بالاخره با تشکیل سازمان فروهر و ثبت آن در سال ۱۳۳۹ آرزوی ما برآورده شد. از همین رو از اوایل تاسیس سازمان فروهر از تجارب روانشادان جهانگیر پیرغیبی، سیروس دولت زاده، خدایار هرمزدی، مهربان فرهنگی، خسروباستانی، کیخسرو کشاورز و هرمزدیار هرمزدیاری بهره فراوان بردم و آموختم و در سال ۱۳۶۱ به عنوان رئیس هیات مدیره انتخاب شدم.
دوست دارم این را هم بگویم که بودجه ساخت سالن ورزشی وصال با همت خیراندیش الهیار دبستانی تامین و ساخت پروژه با همیاری و نظارت افتخاری مهندس بهمرد خسروی و مهندس جمشید جمشیدی و داریوش اورنگی انجام شد. روانشاد گوهر بهمردی با زحمت و علاقه زیاد تا زمان حیات اداره و مدیریت بحش ورزشی خانمها را به عهده داشتند و من هم از ۱۳۷۹ تا ۱۴۰۲ سرپرستی آقایان ورزشکار و تمدید پروانه را عهده دار بوده ام.»
می گویم تا چه میزان از آن خواست اولیه او در این بالای شصت سال حضوردر سازمان فروهر محقق شده است؟
جوابش این است: «تشکیل کلاس های دینی یکی از این اهداف بود که برآورده شد. دانش آموزان زرتشتی در کلاس های آموزش دینی از همان اوایل جوانی با هم آشنا می شوند و در دوران تحصیلی بیشترمی توانند یکدیگر را بشناسند و تبادل نظر کنند. گردهمایی هایی که دراوایل تشکیل سازمان شکل گرفت هم زمینه آشنایی جوان ها را فراهم می کرد و هم موجب ازدواج تعداد قابل توجهی از آنان شد. کلاس های هنری مانند موسیقی و فعالیت های فرهنگی مانند مجله فروهر نیز در ارتقای نگاه فرهنگی هنری جامعه بی تاثیر نبوده است.»
به هر حال در طول این سال ها در دهه های مختلف، نسل های گوناگون تحت عنوان افراد جوان به سازمان فروهر آمده اند و رفتند، می پرسم اگر بخواهد به تفاوت جوان امروز با جوانی که چند دهه پیشتر بوده است اشاره کند چه خواهد گفت؟
او به شکاف میان تعامل باتجربه ها و جوانان اشاره کرد و پاسخ داد:« در گذشته چون درهیات مدیره سازمان، افرادی حضور داشتند که سنی از آن ها گذشته بود و تجربه ای داشتند، شاهد بودیم جوان های سازمان هم به حرف و تجربه آن ها گوش دادند و برای صحبت های با تجربه ها و سن و سال دارها گوش شنوایی وجود داشت. جوانان در اقداماتشان از آن ها در رفتار و کارهای اجتماعی شان تاثیر پذیری داشتند. اما به تدریج این موضوع از بین رفت و بخشی از نسل امروز فکر می کند که اینروزها همینکه کارها را فقط با فکر و اندیشه خود انجام دهد کافی است و موضوع تجربه را در نظر نمی گیرند و خلا آن تجربه ای که باید از بزرگترها به جوانان انتقال داده شود را حس می کنید.»
از تعامل میان سازمان فروهر با سایر سازمان ها و ارگان ها به ویژه کانون دانشجویان در این مدت هم پرسیدم.
صادقانه گفت که:« همواره هیات مدیره ها در پیشبرد اهداف ارگان هایشان نقش موثری داشتند. اما واقعیت آن است از آن جا که هیات مدیره ها و کارگردان های این دو ارگان تفاوت سنی داشتند، نمی توانستند آن طور که باید و شاید باهم تعامل داشته باشند. به این دلیل دراین حوزه آن نتیجه ای که می بایست شاید گرفته نشد.»
دکتر اهورایی چگونه وقت خود را صرف فعالیت های اجتماعی می کرده آن هم در حالی که از سویی دیگر استاد دانشگاه بود و فعالیت های علمی می کرد، او چه طور توانست میان فعالیت اجتماعی و کاری اش و همینطور امور خانواده ارتباط برقرار کند؟
نکته ای که اهورایی می گوید قابل تامل است: «مخصوصا بعد از ازدواج به علت اینکه بعضی شب ها تا دیروقت در سازمان فروهر بودم و مشغول تنظیم کارهای هفتگی می شدم، گلایه هایی از طرف خانواده ام می شد، اما درنهایت با هم کنار می امدیم از طرفی هر دو(من و همسرم) به امور اجتماعی و جامعه علاقه مند بودیم و هم را درک می کردیم. بنابراین من توانستم وقت خودم را تقسیم کنم. زمانی که باید در موسسه رازی خدمت کنم، تحقیق انجام دهم و پروژه ای را سرپرستی کنم و مقاله ای بخوانم و بنویسم جدا بود. کار سازمان فروهر هم جدا بود. اما قطعا این دو، تمام وقت مرا می گرفت. گاهی وقت ها تا ۱۲ شب در سازمان بودم.»
*کدام فعالیت سازمان محبوب اهورایی است؟
یکی از سولاتی که ذهنم را به خود مشغول کرده این است که کدام یک از فعالیت هایی که اهورایی در سازمان فروهر انجام می داده از حوزه فعالیت های فرهنگی هنری گرفته، تا کلاس های دینی و… را بیشتر دوست دارد؟
اول از همه به انتشارات فروهر اشاره می کند و بعد هم باقی فعالیت ها… انگار که دلش نمی اید یکی را جا بگذارد و نگوید که دوستشان داشته، برای همین پاسخ می دهد: «زمانی، انتشارات فروهر وقت زیادی می گرفت برای آنکه مجله فروهر و انبوه کتاب هایی که ارائه می شد را بررسی می کردیم تا مجوز چاپ بگیرند، این موضوع یک کار گروهی بود که همگی زمان زیادی صرف آن می کردیم و علاقه خاصی به آن داشتیم. از طرف دیگر آموزش موسیقی و هماهنگی های آن یکی از برنامه هایی بود که پر کاربرد بود و بازدهی فراوانی داشت. جوان ها درآنجا جمع می شدند با هم در اجرای برنامه های موسیقی همکاری می کردند و این امر یک سرپرستی و فعالیت ویژه می خواست تا همه باهم هماهنگ شوند وعلاقه بیشتری هم به این قبیل فعالیت ها بود.»
می خواهم بدانم در حال حاضر تا چه میزان فعالیت های سازمان فروهر را دنبال می کند؟
می گوید: «همینقدر که می توانم به باشگاه تسلط داشته باشم و از دور آنجا را هدایت کنم و گاهی اوقات که نیاز باشد آنجا حضور پیدا کنم و پیگیر تجدید پروانه تربیت بدنی باشم برایم کافی است.» چیزی که نشان می دهد اهورایی هنوزهم در حد توان امور سازمان را لا اقل در بخش ورزشی هم که شده پیگیری می کند.»
*ای کاش انجام نمی شد یا می شد؟
واقعا راز ماندگاری او در بیش از ۶ دهه در سازمان فروهر چیست؟
چه چیزی او را در این نهاد پایدار کرد و واداشت از زمانی که بانی این سازمان شد تا امروز در آن باشد؟
دکتر اهورایی بازهم صادقانه جواب می دهد که: «این قبیل فعالیت ها باعث می شد تا حس مفید بودن برای جامعه داشته باشم و همین برایم بسیار ارزش داشت این که من را جامعه به عنوان یکی از چهره های تاثیر گذار می شناخت، حس رضایت برایم می آفرید. درهفتمین کنگره زنده یاد مینا ایزدیار هم به عنوان شخصیت نامدار زرتشتی انتخاب شدم و لوح تقدیر گرفتم همین ها برایم کافی بود تا بیشتر از ۶۰ سال در سازمان باشم.»
گفتم اگر به گذشته فکر بکند چه کارهای اجتماعی در سازمان فروهر بوده که می گوید ای کاش انجام نمی داد و برعکس چه اتفاقی و کاری بوده که حسابی به دلش چسبیده.
جواب اهورایی خاص است. از آن جواب هایی که باید بقیه افراد جامعه هم بدانند و به دردسرهایی که در همه این سال ها کشیده شده بیاندیشند :«ما از سال ۱۳۷۳ متوجه شدیم که بنیاد مستضعفان، زمین وصال را به مساحت ۲۳۷۰ متر مصادره کرده است، به کمک انجمن زرتشتیان در دادگاه های انقلاب شرکت و ادعای مالکیت کردیم با این حال، متاسفانه در سال ۱۳۸۵ به علت کاستی هایی که در وکیل ما بود نتوانستیم برنده شده و سند مصادره قطعی این زمین به نام بنیاد مستضعفان شد. بعد از آن با همت دکتر اسفندیار اختیاری و تبادل نظری که با رئیس قوه قضاییه انجام داد و ماده ۴۷۷ را زنده کرد و این موضوع برای پرونده در بنیاد مستضعفان دستمان را بازگذاشت، حکم دادگاه قوه قضاییه از طریق دادگاه انقلاب و اصل ۴۹ به بنیاد مستضعفان انتقال داده شد و پیرو آن جلسه ای با حضور نمایندگان سازمان فروهر و نمایندگان بنیاد تشکیل شد. نمایندگان بنیاد پیش دستی کردند و گفتند شما دو دانگ برنده شدید. یا پول این دودانگ را بگیرید یا پول چهار دانگ را بدهید. من آنجا گفتم نه پول دو دانگ را می گیریم و نه چهاردانگ را می خریم. گفتم من باید کاری کنم که این باشگاه فروهر پابرجا بماند. بعد از تبادل نظرهای زیاد به این خواسته من جواب مثبت دادند و این شد که سالن باشگاه فروهر به دست ما رسید. در نهایت آن زمین خالی به بنیاد مستضعفان دادند. چهاردانگ زمین به ما رسید. چون مجموع این زمین ها بالای دوهزار متر بود و طبق قواعد شهرداری اگر بخواهد تفکیک شود و مشاعی تقسیم شود باید ۴۲ درصد آن را شهرداری ببرد، بنابراین چاره ای نداشتند که آن زمین را هم به ما بفروشند، ولی از ابتدا مشکلاتی را ایجاد کردند و جلوی خرید را گرفتند. بنابراین مصادره شدن باشگاه ورزشی هم اتفاق بد هست و هم بازپس گرفته شدن آن خاطره خوب.»
*تا به حال دلزده شده است؟
همیشه فعالیت های اجتماعی درهر قسمتی که باشد باعث دلزدگی هایی هم می شود. نمی دانم برای دکتر اهورایی هم این دلزدگی ها به وجود آمده؟ حتما که در طی شصت سال باید از این برخوردها هم پیش آمده باشد، اما راستی! چگونه براین حس غلبه کرده و توانسته ادامه دهد؟
پاسخ او برخلاف تصور من است:« خوشبختانه ازهمان ابتدا درجلسات هیات مدیره ای که افراد مسن تر از خودم تشکیل می دادند و تجربه فراوان داشتند شرکت می کردم. از تجربیات آن ها بسیار آموختم و دانستم که تداوم کار اجتماعی چه پیامدهایی دارد و به همین دلیل هیچ وقت دلسرد نشدم و دراین مدت مدید همواره کار خودم را ادامه دادم. مثلا من از طرف جامعه مورد انتقاد بسیار شدید برای ساخت استخر کوشک ورجاوند قرار گرفتم ولی هیچ وقت جا نزدم می دانستم کاری بوده که انجام دادیم و پیامدی داشته است.
اما نکته ای که درباره استخر باید گفته شود اینکه این استخربا بودجه و کمک نهاد ریاست جمهوری وقت و بنا به خواست آن ارگان با شرایط استخر قهرمانی ساخته شد. بنابراین هیات مدیره سازمان و اینجانب در انتخاب پروژه نقش نداشتیم اما در ساخت آن چرا باعث ساختش شدیم و ساخت این استخر با همکاری صمیمانه مهندس فریدون خسروان و مهندس جمشید جمشیدی انجام شد.»
قطعا با کوله بار تجربه ای که او دارد شنیدن توصیه هایش برای آن هایی که هم اکنون در سازمان فروهر فعالیت دارند خالی از لطف نیست؟
« معتقدم همبستگی هرچه بیشتر و جلب اعتماد جامعه به کارهای اجتماعی سازمان، باعث می شود که بودجه سازمان هم تامین شود و این یکی از اصولی است که باید جوان ها در نظر بگیرند تا بتوانند این سازمان را بچرخانند.»
*می پرسم که بزرگترین مشکلی که جامعه زرتشتی با آن دست به گریبان است چیست؟ و چه باید کرد؟
مطمئن بودم همین جواب را می دهد: «من کوچکتر از آن هستم تا به جامعه زرتشتی توصیه ای کنم. جامعه زرتشتی طی سال های اخیر دچار مشکلاتی شده و بسیاری از جوان ها راه فرار به خارج از کشور را پیش گرفتند، بنابراین تعداد جوانان ما کمتر شده است و این موضوع را نمی توان کاری کرد. جوانی که تصمیم می گیرد با زحمات زیاد از راه های مختلف برای خارج از کشور هر اقدامی کند را چگونه می توانیم نصیحت کنیم که ایران بماند؟ این روندی است که شاهد آن هستیم اما برای آن هایی که می مانند می گویم که باید تحمل کنند و پایان شب سیاه سفید است و هر چه از دستشان برمی آید برای خود و جامعه شان در ایران انجام دهند.»
از اهورایی خواستم تا هرچه دل تنگش می خواهد بگوید، گفت:« من از دکتر اختیاری صحبت کردم. تمام نماینده های سازمان زرتشتی با سازمان فروهر همکاری صمیمانه ای داشتند، ولی همکاری دکتر اختیاری با سازمان فروهرمعنا و مفهوم دیگری داشت و کارهایی که ایشان برای سازمان فروهر انجام دادند واقعا با ارزش بود. بازهم می گویم او با رایزنی با ریاست قوه قضاییه وقت مصادره قطعی زمین وصال را با کمک ماده ۴۷۷ منتفی کرد و پیامد آن در جلسه مشترک سازمان فروهر و بنیاد مستضعفان سهمیه زمین باشگاه و مجموعه بهداشتی به سازمان بود، ایشان دربرگرداندن و تشکیل مجدد کلاس های دینی در محل سازمان فروهر نیز کوشش و همکاری کردند.»
* با خانواده پرویز اهورایی
اما دراین میان باید به سراغ کسانی دیگرهم می رفتم کسانی که در همه این سال ها یار و یاور پرویز اهورایی بودند، کسانی که نزدیکترین ها به دکتر هستند و با پوست و استخوان، تمام رنج ها، دلهره ها، هیجانات، شادی ها و غم های او را به چشم می دیدند و همراهی اش می کردند، هرچند که خود در دل شاید نگران بودند. نگران زخم زبان ها، حرص و جوش ها و استرس هایی که به پرویز اهورایی وارد می شود و دم نمی زند.
*آرزو اهورایی: عرقی که به سازمان دارد مانع خستگی اش می شود
آرزو اهورایی یکی از آن هاست. دختری که خود همچون پدر و مادر تنش به کارهای اجتماعی خورده و درهر مقطعی و سنی بنا به آن دوره خاص در ارگانی زرتشتی فعالیت می کرده یا در کانون دانشجویان بوده یا سازمان فروهرو یا مثل امروز در سازمان زنان. آرزو اما یاد درگذشتگان را هم زنده می کند و یک لحظه با یادآوری چهره برخی از آنها بغض گلویم را می فشارد: «از نوجوانی در سازمان فروهر بودم، در کلاس های ورزشی و دینی شرکت می کردم و خصیصه خیلی بارزی از افرادی که درآنجا کارمی کردند مانند گوهر خانم، آقای هرمزدیاری و اقای یارش را می دیدم، خدا بیامرزدشان. همه عاشق سازمان فروهر بودند و برای هیچ منفعتی کار نمی کردند، از وجودشان مایه می گذاشتند و به سازمان فروهر عشق داشتند، پدر من جزو همان ها بود و سازمان فروهر برایش مانند بچه اش می ماند. عرقی که به سازمان فروهر دارد باعث می شود که خستگی نداشته باشد، برای کاری که برای سازمان انجام می داد پشتکارداشت، همت می ورزید و بدون هیچ چشم داشتی دنبال کار سازمان بود و فکر می کنم در تمام این سالها همین چیزها هست که باعث شده پایداردرفعالیت هایش بماند، با تمام مشکلاتی که کار اجتماعی دارد، آن عشق به کار باعث می شود که خسته نشوی و ادامه بدهی و به اهدافت هم برسی.»
او در پاسخ به این سوال که هیچوقت به او نگفتید “بسه دیگر چه قدر ادامه می دهی؟” گفت : «یک وقت هایی واقعا خسته می شدیم و می گفتم بابا ولش کن، ولی بابا می گفت حالا ادامه می دهم ببینم چه میشه.»
آرزو ادامه میدهد:«اما از ابتدا به کاراجتماعی عادت کردیم و می دانیم بعضا این قبیل فعالیت ها؛ حرف و حدیث هم پشت سرش دارد، یکسری آدمها، کارهایی را دوست دارند و یکسری ندارند و تو چیزی که فکر می کنی درست است را باید انجام بدهی. من خودم درفعالیت های دانشگاهی بودم، در کانون دانشجویان و در سازمان فروهر حضور داشتم و الان در سازمان زنان فعالیت می کنم.»
آرزو در باره این سوال که تا چه اندازه فعالیت های پدر باعث شده تا او هم در اجتماع باشد گفت:« به هر حال بابا و مامان چون در دو ارگان(یکی در سازمان فروهر و دیگری در سازمان زنان) بودند، من هم به این کار ترغیب شدم . کسی که کار اجتماعی انجام می دهد علاوه بر آن زحمتی که این کار دارد لذت هم می برد. اگر جوان های امروز هم احساس کنند که کار اجتماعی کاری است که با آن یک تجربه مجانی را می توانند یاد بگیرند، ارتباط با افراد را بیاموزند و کارهایی را تمرین کنند که در آینده به دردشان می خورد حتما این فعالیت ها را ادامه می دهند. اگر باعشق وارد کار اجتماعی شوید برایتان در آینده درهای خیلی زیادی باز می شود.»
* آزاده اهورایی: جشن سده های پراسترس اما دلنشین
آزاده دختر دیگر دکتر اهورایی هم می گوید: «یکی از خاطرات همیشگی که از پدردارم مربوط به وقت هایی است که جشن سده در کوشک برگزار می شد. به خاطر دارم در آن زمان زمستان ها که سردتر و پر برف تر ازاین روزها بود بابا از یک ماه قبل درگیر این موضوع بود که بداند در روز موعود یعنی دهم بهمن، هوا مساعد خواهد بود یا نه. پوشش کسانی که برگزار کننده هستند و قرار است با آتش بیایند چگونه باشد تا آزار نبینند. آیا بارش خواهیم داشت؟ و… آن چند روز را تمام اعضای خانه در این هیجان بودند که بدانند در آن روز بخصوص چه اتفاقی می افتد. جشن های سده ای که در کوشک برگزار می شد رنگ و بوی دیگری داشت و آن حضوری که همگان داشتند خیلی برایمان مهم بود. عده زیادی وقتشان را برای برگزاری این جشن می گذاشتند و بابا نزدیک مراسم چندین روز استراحت نمی کرد.»
آزاده این را هم اضافه می کند که پدرش همیشه سعی می کرد استرس ها و… که بر سر مسائل حقوقی زمین سازمان فروهر و یا موارد دیگر حقوقی اجتماعی است را پنهان کند.
«ما خیلی وقت ها نگران بودیم. می دیدم که استراحت نمی کند. حرص و جوش می خورد و بیشتر دوست داشتیم تا او آسیبی نبیند. اما بعد از برگزارشدن مراسمی مثل همان جشن سده معمولا نظرات مثبت می دادیم تا خستگی ازتنش بیرون برود.»
آزاده این را هم گفت که: « کارهای اجتماعی زوایای مختلفی دارد. یکی از زوایا این است، کسی که جایی را وقف می کند می خواهد کاربرد آن را ببیند، مراسمی که برگزارمی شود را مشاهده کند. انرژی مثبت بگیرد، دوست ندارد کار خیرش بلا استفاده بماند. کسانی که کار اجتماعی می کنند باعث می شوند تا در واقع این افرادی که دوست دارند زمینی را وقف کنند، راغب تر شوند و استفاده بهینه از آن جا و همبستگی جامعه را ببیند. وقتی ایجاد آشنایی ها، کلاسهایی که تشکیل می شود و فعالیت هایی که صورت می گیرد را در آن زمین وقفی ببینند همه این ها روی آن هایی که می خواهند این دهش(وقف) را انجام دهند تاثیر مثبت دارد.»
*پروین اشیدری: هشت سال برای تاسیس شرکت دانش بنیان زحمت کشید.
پروین اشیدری همسر اهورایی را هم که مطمئنا نمی توان از قلم جا انداخت. شیرزنی که هم همگام با همسر در تمام مراحل پشتیبانش بوده و هم خود مثل پدر و همسرش فعالیت های اجتماعی را دنبال می کرده است. با این حال می گوید: «بسیاری اوقات پرویز ساعت ۱۲ شب از سازمان به خانه می آمد او بسیار پرتلاش بود و هست. اما نکته ای که می خواهم بگویم چیزی به جز سازمان فروهر است. ایشان بعد از بازنشستگی وقتی می خواستند که شرکت دانش بنیان خودشان را به همراه دوستان علمی اش دایر کنند، رنجها و صبوریهای بسیاری کشیدند. خودش که سرمایه ای نداشت. سرمایه ایشان علمشان بود اما این شرکت باید ساخته می شد، لابراتورهای آن درست می شد، موادش از خارج می آمد. هشت سال تمام او راه تهران تا کرج را می رفت، بدون حقوق و چشمداشت، تا بالاخره شرکت به ثمر برسد. می خواهم این را به جوان ها بگویم که همیشه توقع کارهای زود بازده نداشته باشند، بعضی کارها در آینده است که خیلی ثمره بهتر خواهد داشت. این شد که او توانست به کمک دوستان علمی اش و یک سرمایه دار اولین شرکت بخش خصوصی در تهیه واکسن دام و طیور را درکشور تاسیس کند. نکته دیگری که درباره پرویز می توانم بگویم این است که ایشان در مواردی که به او مربوط نیست ورود پیدا نکرده و اظهار نظر نمی کند و می گوید در تخصص من نیست یا تجربه آن را ندارم.»
پروین اشیدری این نکته را هم اضافه می کند که « زمینه حضور در فعالیت های اجتماعی در خانواده ما بوده است و بعد از بازنشستگی از کار فرهنگی و دبیری دبیرستان، به سازمان زنان پیوستم و هیچوقت دو طرف همدیگر را از این نوع فعالیت ها منع نمی کردیم. اما نکته ای که می خواهم اضافه کنم این است که کسانی باید در کار اجتماعی بروند که ابتدا از نظر اقتصادی بتوانند خود را تامین و وقت خود را صرف امور اجتماعی کنند. معضل جامعه ما امروز همین است آنقدر غرق در کارهای اقتصادی شدیم که بعضا فرصت فعالیت های اجتماعی نداریم و این مشکلی است که امروز با آن دست و پنجه نرم می کنیم. ای کاش همه روال عادی شغلی داشته باشند تا بتوانند با خیال راحت کار اجتماعی هم بکنند.»
*تصویری که از او ساخته می شود.
گرفتن چند عکس کنارهم، خوش بش و نگاهی در آلبوم خانوادگی و کاری پرویز اهورایی از افتتاح سالن ورزشی وصال تا کنگره جهانی زرتشتیان که در ایران برگزار شد و او در آن نقش ویژه ای ایفا کرد تا خیلی اتفاقات دیگر. از ازدواج او تا روزهای پرهیجان برگزاری مراسم مختلف. خانواده اهورایی آنقدر مهربان برخورد می کنند که یادت می رود باید زمان را هم بنگری و بیش از این، آن ها را آزرده نکنی. بعد از کلی پذیرایی به خود می آیی که وقت رفتن است.
اما خوب می دانی بخشی از خاطرات سالهای کودکی تا امروزت با کارهایی که اهورایی برای یک جامعه به ارمغان گذاشته ساخته شده است، از مراسم تا کلاس های دینی، ورزشی و…. تا گردهمایی های شادی که می رفتی و می روی تا کوشک ورجاوند تا سازمان تا باشگاه، همه و همه با وجود ارزشمند او اکنون بخشی ازهویت تو شده. برای همین قطعا لحظه دل کندن از گفتگو با دکتر و خانواده اش، لحظه دل کندن از خاطرات و لحظات خوبی که او در همه این سال ها برای تو ساخته نیست. بلکه آغاز دوباره دیدن همه این تلاش ها و همه این خاطره آفرینی هاست.


