من عاشقم. عاشق ذره ذره این لحظه. می خواهم ثانیه به ثانیه اش را نفس بکشم. می خواهم به ذوق تکرار هر ساله اش زندگی کنم و حالا رها در این ذوقی که نمی دانم از کجا و چگونه ریشه در من دارد، می چرخم و می چرخم. وای خدای من! دوباره جشن سده، بعد از همه این سال ها باز هم در کوشک ورجاوند، آن هم چه وقتی پس از ثبت جهانی شدنش. انگار که روحی دمیده باشی بر پیکر ایران.

به خدا قسم که راست می گویم. اسمش را تعصب بی خودی بگذارید یا هر چیز دیگر برایم فرقی ندارد. من عاشق اینم که هزار بار جامعه ام را ببینم که دستشان در دست هم، پر شور، با امید به فردای بهتری که یقین دارم روزی خواهد آمد، برای میهنشان و دیدن سپیده دم رستگاری، گردهم آمده، فریاد”ای ایران ، ای مرز پرگوهر سر بدهند” و اشک بریزند یا همراه با شاهکار آهنگ ” آتش جشن سده، شعله به دل ها زده” نوش آفرین، سر مست از مهر وطن، سر مست از جامعه ای که در همه این سال ها خوب یا بدش را با آن زیسته ام و بزرگ شدم، دور تا دور آتش برافراشته جشن سده بگردم و روزهای نیکتر آتی سرزمینم را پیش چشم خود در رویاهایم تصور کنم. من عاشق این جماعتم. چون وجود آن هاست که انگار ماندن را در همین جا در گوشم نجوا می کند و گویی که می گوید بمان چون هنوز آن ها را داری و احساس تنهایی ات را با آن ها که به اشتراک بگذاری، قدرت می گیری و توان ایستادگی می یابی.

و دوباره زمزمه می کنم “از آن به دیر مغانم عزیز می دارند … که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست” به خدا که آتش مهر تک تکتان در دل من است. شمایی که کودکی من تا امروزم را با جشن ها و مراسمتان شکل دادید.

 سده امسال، فروزان تر از همیشه پیش چشمم جلوه می کند، رنگ دیگر به خود گرفته. دلم می خواهد فرد به فرد این جماعت به ظاهر کوچک اما بزرگ را در آغوش بگیرم، درست عین پسر بچه ها گریه کنم و بگویم  از همه تان ممنونم که هنوز جزوی از خانواده من هستید، تا من به عشق شما تاب زندگی کردن داشته باشم  و به عشق شما “ای ایران” سردهم و به عشق شما دور سده بگردم و به عشق شما بگویم می مانم تا…

و باز طنین آهنگ جشن سده در سرم…

“روشنی بیکران، دست نیایش کند. نور خدارا ببین، دردل، بینا شده، رفتن راه اشا، رسیدن به اوروتات، آتش مزدا نگر، خورشید تابان شده “

سازمان فروهر برای جشن، سنگ تمام گذاشت از کنسرت و گروه سازهای کوبه ای تا رقص آذری، تا نواختن بچه های ارتش،  خواست تا جبران این چند ساله را بکند. دکتر اسفندیار اختیاری، نماینده ایرانیان زرتشتی از سیر رسیدن سده به اینجا گفت، از اینکه باقی جشن ها نیز در لیست ثبت هستند و اینکه این جشن ها در قلب ما حک شده اند. موبد پدرام سروشپور به نمایندگی از انجمن موبدان هم بقای این جشن ها را نمادی از آزادگی مردم دانست. اساتیدی چون دکتر زهره زرشناس زبانشناس و دکتر علیقلی محمودی بختیاری نیز به ریشه های تاریخی سده اشاره کردند و مسئولین سازمان هم  از تلاش هایی که در این مدت برای برپایی جشن کشیده شد.

سخنرانی ها و برنامه ها که  تمام شد.  ولوله اصلی حالا به راه می افتد. سپید پوشان زن و مرد آتشدان به دست و بساط ساز و دهل هم به راه است . مردم نیز در حال حرکت به سمت آن ها و بدرقه راهشان تا هیمه ها، هریک از دیگری سبقت می گیرد. دل در دلشان نیست حق هم دارند همه می خواهند در نخستین گاه جهانی شدن سده، خود را شریک این روز بزرگ بدانند.

حالا وقت آن رسیده تا دور آتش حلقه بزنیم. چه ماندگار اثری خلق کردید… روحتان شاد. روحتان شاد روح الله خالقی و بنان و گل گلاب عزیز . هر طور که اثرتان را بنوازند مو به تن آدم سیخ می کند. حالا که دریک جشن ملی، با ثبتی جهانی، نگو و نپرس.

” ای ایران ای مرز پرگهر” ارتش نواخته می شود و رقص شعله های آتش مرا خیره می کند به جایی دیگر… هیچ وقت اینقدر حس خوب رهایی نداشتم.