گروه فلسفه خانه اندیشمندان علوم انسانی نشست چهل و یکم خود از سلسله نشستهای وضعیت تفکر در ایران معاصر را به اشوزرتشت با نام «ما و میراث فکری زرتشت» اختصاص داد. سخنرانی این نشست برعهده دکتر حمیدرضا دالوند به میزبانی دکتر مالک شجاعی جشوقانی بود.
دکتر دالوند پژوهشگر نام آشنا که در زمینه واکاوی سنت و تاریخ و میراث فکری زرتشتیان پژوهشهای ارزشمندی را به انجام رسانده در زمینه موضوع نشست با توجه به این پیشینه ارجمند پژوهشی خود حق مطلب را ادا کرد.
چرا این همه دیر؟
سرآغاز نشست سخنان محققانه دکتر شجاعی جشوقانی در زمینه چگونگی و بایستگی بررسی وضعیت تفکر در ایران معاصر بود. ایشان ضمن احصا و برشماری فشرده ای از فعالیت های انجام شده گروه فلسفه خانه اندیشمندان علوم انسانی اظهار داشت بررسی میراث فکری زرتشت از اهمیت برخوردار است و برای انجام این کار، گروهی برآنند که چرا این همه دیر به موضوع پرداخته شده و کلا چرا در زمینه ایران باستان برنامه و نشستی برگزار نمیشود که ایشان با برشماری دقیق نشستها با موضوعیت ایران باستان از کارکرد گروه فلسفه خانه اندیشمندان علوم انسانی دفاع کرد و از برنامه های آینده این گروه در این راستا خبر داد. در ادامه به معرفی دکتر دالوند دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و پژوهشهای ایشان پرداخت و کتابها و سلسله مقالات علمی این پژوهشگر خستگی ناپذیر را برشمرد، در ادامه یادآور شد که از دکتر فرزانه گشتاسب دیگر پژوهشگر پرکار و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که در زمینه مطالعات زرتشتی پژوهشهایی ارزشمند و در خور توجه دارند و رساله دکتری ایشان با عنوان «بازمانده سنت کهن مکتوب در آداب و رسوم کنونی زرتشتیان ایران» است دعوت خواهند کرد تا مطالبی را ارائه کنند.
فراسوی حب و بغض
سپس دکتر دالوند به طرح موضوع پرداخت و این گونه آغاز کرد که در عصر ما دو نگاه به زرتشت و میراث فکری او وجود دارد گروهی با بغض، سعی در بی توجهی و انکار آن دارند و گروهی دیگر اسیر حب گشته و با نگاه رمانتیک به موضوع، مانند گروه نخست مانع شناخت درست این میراث می شوند و این در حالی است که به این موضوع باید فراسوی نیک و بد یا حب و بغض نگریست و با شناخت درست آن در بهره برداری از این میراث فکری ایرانی همت گماشت و در این راستا بخش بندی فرهنگ ایرانی به پیش از اسلام و پس از اسلام درست نیست، این میراث یک مجموعه فکر ایرانی است که به صورت کلان روایت به ما رسیده و نگاه توام با حب یا بغض و بدون شناخت کافی به شخصیت هایی چون زرتشت یا کوروش و دیگر بزرگان باستانی ایران از بنیاد نادرست است، این افراد برآمده از فرهنگ ایرانی اند و این فرهنگ و کلان روایت و سنت عظیم فکری ماست که در هر دوره شخصیتی بزرگ میآفریند که خود تاثیرگذار بر این فرهنگ است و ما همگی بر سر این سفره نشسته ایم و هر کدام ما یک زرتشت، کوروش، فردوسی، سعدی، حافظ یا ملاصدرا هستیم. ما نبایستی اسیر خوارداشت این فرهنگ در سطح حب و بغض شویم، این فرهنگ در دوره های حساس و گلوگاههای تاریخی با تطبیق و تلفیق و گاه اصلاح، نجاتبخش ما بوده و در حال حاضر در برابر یورش فرهنگ غربی میتواند بسیار تاثیرگذار عمل کند.
کلان روایت زرتشت
زرتشت در زمان خود کلان روایت میراث عصر خود را اصلاح و با آوردن گاهان فصلی نو را روایت کرد و بر آن افزود پس از آن در آوردگاه یورش اسکندر و فروپاشی هخامنشیان این کلان روایت و فرهنگ ایرانی با تلفیق اندیشه زرتشت و پیشازرتشت برآوردگار اوستای نو شد و این نگرش، ایران را از اسارت فرهنگ بیگانه رهانید و در ادامه و پس از آن، فرهنگ اشکانی و ساسانی با جمعآوری اوستا و ایجاد سنت زند و تفسیر، دیگر بار به کلان روایت ایرانی با اصلاح و تلفیق سامان بخشید با آمدن اعراب و اسلام، این مایه و بار فرهنگ ایرانی بود که به نشر اسلام کوشید چرا که مردم ما با جوهره هایی چون عدالت، راستی و پاکی از دیرزمان آشنایی داشتند و این آشنایی و شناخت بنیادین از اصول ادیان الهی، همافزایی را سبب شد تا جایی که بزرگترین فقها و شارحین دین جدید، ایرانیان شدند و شارحان و پیشگامان سنن اربعه ایرانی بودند و این میراث به متون عربی و سپس تر به ادبیات و فلسفه و عرفان ما کشیده شد. شخصیتی چون فردوسی با تطبیق و اصلاح که شیوه این دیرینه کلان روایت ایرانی بود آغازگری نوین بر ارائه کلان روایت باستانی شد و کسانی دیگر چون سهروردی اندیشگری و حکمت ایرانی را پویا ساختند و ادیبان بزرگ دیگر در طول تاریخ، ادبیات نو ایران را برپایه اندیشه ایرانی و این شانیت تاریخی آفریدند که اینک در دستان و پیش روی ماست و نکته مهم این است که این میراث فکری ما فارغ از تیکه و شکاف ناساز پیش و پس از اسلام هم اکنون و در عصر جدال سنت و مدرنیته باز هم می تواند یاریگر ما شده و نقش منجی را ایفا کند و این منوط است به اینکه، شناخت این میراث و روایتش که سازنده هویت و شانیت تاریخی ماست را ضروری بدانیم.
اما رویکرد ما با این کلان روایت در طول تاریخ و عصر حاضر چگونه بوده است؟
نخست باید توجه داشت که نزد جامعه زردشتی این میراث در دو جلوه میراث سنت زردشتی ارتدکس و میراث عرفانی نظیر کارکرد فرقه آذرکیوان به حیات خود ادامه داده است. منابع شناخت ما از طریق ترجمه متون عربی پیشگفته و به طور غیرمستقیم از طریق متون فارسی نو بوده است و از دوره صفویه و به ویژه در دوره نو، میراث زرتشتیان و میراث آذرکیوان منابع آشنایی و شناخت ما هستند و اگر بخواهیم گزاره «ما و میراث زردشت در عصر مدرن» را مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم باید از مسیر حرکت این میراث در این عصر و از منظر و ماخذ پیشامشروطه و مشروطه و پس از آن خصوصا در عرصه آکادمیک و دانشگاهی آگاهی یابیم. مسیر حرکت این میراث با مهاجرت به هند از طریق پاسخگویی به پرسشهای فقهی پارسیان(روایات) از سده نهم هجری و دقیقا از سال ۸۴۷ یزدگردی با آمدن نریمان هوشنگ نزد موبدان ایرانی آغاز گردید که بردن پاسخها توام با انتقال میراث مکتوب همراه بود و از سویی در ایران توسط موبدان گزینش سیاست مدارا و انزوا در حفظ میراث موثر افتاد. مهاجرت میراث به هند را با عنوان شاخصِ عصر روایت از سده نهم تا دوازدهم هجری می شناسیم که این انتقال حتی با رفتن موبدانی آگاه چون جاماسب ولایتی برای آموزش موبدان پارسی هم همراه شد که برای نمونه همین موبد جاماسب ولایتی شاگردی به نام داراب کومانا را تربیت کرد که او استاد آنکتیل دوپرون در زمینه آموزش اوستا و پهلوی شد و این شخصیت اروپایی پس از آشنایی و تلمذ، با چاپ نخستین بارِ اوستا، عرصه آشنایی و تحقیق متون اوستایی و پهلوی و میراث ایرانی را در میان اروپاییان گشود و در مجموع ما سده هیجدهم و نوزدهم میلادی انتقال میراث از هند به اروپا را شاهدیم و سده بیستم این میراث را دوباره با مطالعات زبانی از اروپا اخذ کردیم و از منظر و ماخذ پیشامشروطه، با اندیشه آذرکیوانی و آمدن مانکجی با این رویکرد و تاثیر در مشروطه و آمدن شرق شناسان و آغاز آموزش های نوین و جدید توسط این گروه روبرو هستیم تا جایی که میبینیم اساتید نامدار ادبیات دانشگاه تهران مانند ملکالشعرای بهار و رشید یاسمی نخستین بار نزد هرتسفلد باستان شناس و ایران شناس شهیر آلمانی ادبیات پهلوی و اوستا را میآموزند و ما به جای آموزش از درون و نزد صاحبان آن از شق وارداتی و بازآورده آن بهرهمند می شویم و در کل شناخت آکادمیک ما، با این رویکرد شکل گرفت و آموزش و شناخت این کلان روایت با تلاش استاد ابراهیم پورداوود در ترجمه و تدریس متون اوستایی و پهلوی در دانشگاه آغاز و با تحصیل کردگان این رشته در خارج از کشور که کرسیهای دانشگاههای ایران در این زمینه را در اختیار گرفتند پیگیری شد که متاسفانه علیرغم عمری افزون بر شصت سال فعالیت هنوز به شناختی کامل و جامع دست نیافته ایم.
موبدان دانشمند
در ادامه میزبان، دکتر شجاعی جشوقانی از دکتر فرزانه گشتاسب خواست که به عنوان پژوهشگر این عرصه که زرتشتی هم هستند به جایگاه آمده و سخنانی داشته باشند، دکتر گشتاسب هم ضمن ابراز سپاس از خانه اندیشمندان علوم انسانی و به ویژه گروه فلسفه آن که در زمینه شناخت میراث فکری ایرانیان میکوشند از پژوهش های دامنه دار و علمی دکتر دالوند یاد و تقدیر کرد و اظهار داشت که این فرهنگ یا به قول دکتر دالوند کلان روایت حرفی برای گفتن و عرضه داشته است که بیش از سه هزار سال تا عصر حاضر تداوم یافته و این شایسته توجه بیشتر است، ایشان همچنین از عرصه پژوهش آکادمیک و نام آوران آن یاد کرد و در زمینه پژوهش این میراث نزد بخش سنتی یعنی موبدان، از کارکرد موبدان دانشمند رستم شهزادی و فیروز آذرگشسب گفت که موبد فیروز آذرگشسب با صرف سالیانی دراز در آموزش و پژوهش نوین گاهان، نخستین بار به عنوان موبد در ایران به ترجمه و تفسیر گاهان حضرت زرتشت همت گماشت.
پرسش و پاسخ، دین هخامنشیان
در پایان میزبان از حاضرین خواست که پرسشهای خود را مطرح کنند. حاضرین با طرح پرسشهای متین و اندیشیده شده در بحثِ طرح این میراث شرکت کردند که دکتر شجاعی جشوقانی با یادداشت جمیع آن، پرسشهای مطرح شده را در سه بخش فلسفی، زرتشتی و کلان روایت دسته بندی کرده و بخش فلسفی آن را با توجه به تخصص خود، پاسخگو شدند و بخش زرتشتی را دکتر گشتاسب و بخش کلان روایت را دکتر دالوند به پاسخگویی نشستند. در بخش فلسفی بر پایه پرسشها و با فروتنی و جلب نظر پرسشگران به اندیشه سهروردی و سخن هانری کربن مبنی بر اینکه غرب(یونان) فیلوسوف اند و ایرانیان تئوسوف پرداخت. دکتر گشتاسب پرسشها با محوریت دین زرتشتی از جمله معنی واژه زرتشت و دین هخامنشیان را با ارائه مستندات پاسخ داد. در زمینه دین هخامنشیان اشاره کرد که ذکر مداوم و همیشگی اهورامزدا در کتیبه های هخامنشی در حالی است که این نام دوبخشی در گاهان زرتشت جدا از هم و گاهی به صورت مزدا اهورا ذکر میشود و نشان از آن دارد که بایستی مدت زمانی از تعلیمات حضرت زرتشت گذشته باشد تا این نام به صورت اهورامزدا در کتیبه ها این چنین ثابت و فیکس شده باشد و با اشاره به اینکه در کتیبه دیوان خشایارشا مشخصا از ارته و آموزشهای حضرت زرتشت یاد میشود و یا کتیبه های اردشیر دوم و سوم هخامنشی در کنار اهورامزدا ایزدان مهر و اپمنپات این سه گانه اوستایی را یادآور می شوند نشانی بارز از اعتقادات زرتشتی هخامنشیان است و پروفسور شروو در مقالهای مفصل به تشبیه درون مایه این کتیبه ها با آموزشهای زرتشت پرداخته است. دکتر دالوند با پاسخگویی پرسشهای کلان روایت و میراث فکری ایرانیان راه نجات از هجوم فرهنگهای بیگانه غربی را پناه بردن به کلان روایت ایرانی دانست و با ذکر مقاطع حساس تاریخی کارکرد این کلان روایت و میراث فکری را برشمرد که اسباب نجات ما را فراهم آورده است و دوری از این میراث با بغض و نزدیکی به آن با حب حاصل از احساسات رمانتیک را موکدا نادرست خواند و مظهر آسیب به خود دانست چرا که سعدی، حافظ، سهروردی، فردوسی، کوروش و زرتشت حاصل و برآمده از این میراث در دوران خود هستند و در اکنون ما و زین پس نظایر این افراد هستند و خواهند بود و این شانیت تاریخی و شیرازه فرهنگ هماره با ما بوده است.
در پایان، میزبان برای اهدای لوح تقدیر به دکتر دالوند به پاس تلاش نامبرده در این ارائه از زرتشتیان باشنده در نشست خواست تا نماینده ای برای این امر در جایگاه حاضر شود که این افتخار نصیب مهرداد قدردان گردید.
این نشست که ساعت ۱۷ یکم اسفندماه در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی آغاز شده بود در ساعت ۳۰/۱۹ با پذیرایی عصرگاهی به کار خود پایان داد.
سوابق علمی دکتر دالوند
برای آگاهی از فعالیتهای علمی دکتر حمیدرضا دالوند به ذکر پارهای از کتب و مقالات ایشان می پردازیم:
کتاب:
تاریخ و سنت زردشتی
متون فارسی زردشتی
پیک مزدیسنان
مقالات علمی:
روایات داراب هرمزدیار و دستنویس کتابخانه مجلس شورای اسلامی
وندیداد ساده(دستنویس اوستایی کتابخانه ملی ملک تهران)
رساله علمای اسلام، یک متن و چند روایت
روایت ایتهوتر دستنویس نویافته کتابخانه ملی و چاپ ماریوویتالونه
بازآرایی و بازشناسی سه مجموعه فارسی زردشتی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی
میراث شیز در سنت روزگار اسلامی
کانونهای زردشتی فارس و سرانجام آنها در آغاز سده پنجم هجری
حاشیههای مهمتر از متن ارزشهای تاریخنگارانه پرنوشتها، یادگارنامهها و انجامه نسخههای خطی سنت زردشتی
سرآغاز شکلگیری فرقه های تقویمی در میان زرتشتیان هند بر مبنای سرودههای از ادهاروکرساسب
ادله قویه بر عدم جواز کبیسه در شریعت زردشتیه(افسانه تکرار هر ۱۲۰ سال یک ماه در تقویم زردشتی)
اصلاح سال ۳۷۵ تقویم یزدگردی بر مبنای روایت فرنبغ سروش
کبیسه یا اصلاح سال ۵۰۰ تقویم یزدگردی(منشا انحراف تقویم در میان زردشتیان هند)
آن مرد سلطانی، استاد ابومنصور(نمونهای از حضور زردشتیان در تشکیلات دیوانی و سپاهی آلبویه)
جستاری در دگرگونی مفهوم و مصداق پازند
پازند زبان یا خط
تشکیلات و مراتب دین مردان زردشتی در سنت روزگار اسلامی بر اساس پرسش دوم روایت فرنبغ سروش
















