در ۱۶، ۱۷ سال گذشته، مسئولین پرورشگاه مارکار(پردیس دانش مارکار)، تلاش کردند که با همه سختی ها این مجموعه را سرپا نگهدارند و وضعیت آن را بهبود ببخشند.

جایگاهی که انجمن زرتشتیان تهران به عنوان مالک آن، حاضر نبود برایش دل بسوزاند، با پیگیریهای فراوان دارای یک حلقه چاه آب شد، چاهی بسیار ارزشمند.

در همین مجموعه باز هم بدون یاری انجمن زرتشتیان، اولین موزه زرتشتیان یزد مجوز گرفت و تاسیس شد. موزه تاریخ و فرهنگ زرتشتیان هنوز هم تنها موزه استان یزد است که در عنوان آن کلمه زرتشتیان وجود دارد.

برای تمامی فضای سبز این مجموعه، آبیاری قطره ای در نظر گرفته شد و حتی برای مدارس مارکار نیز کشیده شد، تا درختان این مدارس نیز که آموزش و پرورش به آن بی توجه بود، خشک نشود.

کلاس های این مجموعه در اختیار کمیسیون دینی زرتشتیان استان یزد قرار گرفت تا کلاس های دینی استان یزد در فضایی به اندازه کافی بزرگ، متمرکز شوند. این کلاس ها و این فضا به صورت رایگان در اختیار افراد و انجمن های دیگر که می خواستند برای جامعه زرتشتی فعالیت کنند نیز قرار گرفت.

اما قصه پر از تلاش و کوشش چمن، تجهیز مجموعه پرورشگاه مارکار به چمن، با کمترین هزینه و با فداکاری بسیار عملی شد. تامینِ همین کمترین هزینه نیز با سختی فراوان و در طول چندین ماه نصفه و نیمه عملی شد، منبع آب برای ذخیره کردن آب چاه ساخته شد، پمپ مناسب برای آب رسانی خریداری شد. زیرساخت های چمن طبیعی و آّبیاری قطره ای ایجاد شد و با پیگیری شبانه روزی چمن کاشته شد و پس از آن نوبت به مراقبت رسید. در فصل تابستان و بهار افرادی بودند که بدون هیچ دریافتی هر شب در پرورشگاه مارکار حضور می یافتند و به آبیاری چمن می پرداختند. آن موقع بهانه ای وجود نداشت، یک نفر عاشق محکم ایستاده بود و تلاش می کرد و حتی برای وقت و انرژی که می گذاشت هیچ دریافتی نداشت و همه اش را برای جامعه زرتشتی انجام می داد. سکوی تماشاچی در اطراف زمین چمن ساخته شد، برج نور برای روشنایی نصب شد.

سال های بعد تغییر و تحول رخ داد اما مدیریت مجموعه راهکار دیگری برای حفظ این چمن اندیشید و افرادی دیگری به میدان آمدند و برای ماندگاری این چمن باز هم تلاش کردند، باز هم هر شب با وجود بیماری و خستگی به آبیاری پرداختند.

با وجود نشتی که منبع داشت و پولی برای تعمیر آن وجود نداشت، باز هم آب کافی برای حفظ چمن و درختان وجود داشت، حتی بعد از آنکه سازمان آب کنتور هوشمند برای چاه آب نصب کرد، باز هم آب کافی وجود داشت.

تا اینکه ۱۶ سال تمام شد و پرورشگاه مارکار تحویل داده شد و مابقی ماجرا…

می دانم انتظار بی جایی است اما انجمن زرتشتیان تهران می توانست حداقل، یک یادداشت بنویسد و در سایت خودش منتشر کند و از افرادی که برای ایجاد و نگهداری این چمن فداکاری کرده بودند، سپاسگزاری کند، بعد این کار را انجام بدهد. این سرسبزی که امروز به زردی گراییده است، برای برخی همانند فرزند بود، حداقل یک خدا قوت می گفتید…