۱. اولین باری که در مانتره شرکت کردم، دوره ۸ مانتره بود؛ یعنی ۲۳ سال پیش! در طول این سال‌ها، من تقریبا در همه نقش‌های قابل تصور در مانتره حضور داشتم؛ کانونی برگزارکننده، شرکت‌کننده، داور، استاد راهنما و حتی خبرنگار! در نتیجه می‌توانم ادعا کنم که همه طرف مانتره را دیده‌ام و می‌توانم دست کم درباره این یک مورد، پیشنهادهایی همه‌طرف‌پسند داشته باشم!

۲. همیشه در بازه زمانی برگزاری مانتره، وقتی می‌دیدم که سایت‌های خبری، آکنده از پیش‌خبر، خبر، گزارش تصویری، مصاحبه و گزارش از مانتره می‌شد احساس خوبی پیدا می‌کردم. چون می‌دیدم که اخبار و رویدادهای «مانتره» را حتی بهتر از زمانی که خودم در مارکار حضور دارم به دستم می‌رسد! اما امسال و در مانتره ۳۱، همانطور که شما هم متوجه شدید، مانتره حضور کمرنگی در وبسایت‌های خبری ما داشت. وقتی یادداشت دوست گرمابه و گلستانم «امید کاجیان» در وبگاه برساد را خواندم، متوجه شدم که انگار باز از آن تنش‌های میان‌سازمانی پیش آمده است!

۳. من فکر می‌کنم کانون و خبرگزاری‌های ما، نیازی دوسویه به هم دارند. کانون به رسانه‌ها نیاز دارد چون این وبسایت‌ها، پیام همایش «مانتره» و کوشش‌های کانون و همه شرکت‌کنندگان و دست‌اندرکارانش را به دورتر از تالار مارکار تهرانپارس می‌رسانند. رسانه‌ها هم به کانون نیاز دارند. چون بخش چشمگیری از خوراک رسانه‌ای مورد نیاز خبرگزاری‌های ما توسط این نهاد پرکار تولید می‌شود. افزایش آمار بازدید از این وبگاه‌ها در طول برگزاری برنامه‌های بزرگ کانون، نشان‌دهنده این ارتباط است.

۴. حتی اگر این ارتباط دوسویه و نزدیک وجود نداشت، مسئولیت اخلاقی ما حکم می‌کند که به جای موضع‌گیری‌های شدید و قهر و تحریم، بنشینیم و با هم گفتگو کنیم. واقعیت اینست که گفتگوی رودر رو و مستقیم، معمولا آسان‌تر و نتیجه‌بخش‌تر هم هست؛ فقط اگر آن را به عنوان یک مشق «کنشگری اجتماعی» تمرین کنیم.

۵. امیدوارم هیات مدیره کانون دانشجویان و گردانندگان خبرگزاری‌های ما هم بنشینند و دغدغه‌های خود را بیان و راه حل‌های میانه و مناسبی را پیدا کنند. امیدوارم این گفتگوها آنقدر پیوسته و ثمربخش باشد که در مانتره بعد، دوباره شاهد حضور پررنگ عکاسان و خبرنگاران همه رسانه‌ها در همه روزهای همایش و در حال ثبت تلاش نونهالان و نوجوانان زرتشتی در آموزش و سرایش پیام گاتها باشیم.