آیین پرسه شاه بهرام زندیان، در روستای حسن آباد میبد، محل تولد آن روانشاد، آدینه چهارم آبان ماه ۱۴۰۳ برگزار شد

این آیین از ساعت ۳ تا ۵ پسین در سالن خدارحم آتشکده حسن آباد برگزار شد. آیین اوستاخوانی توسط موبدان بهروز نجمی زاده و مهربان آفرین انجام شد.

همچنین زندگی نامه روانشاد شاه بهرام زندیان که توسط خانواده آن روانشاد تهیه شده بود بدین ترتیب خوانده شد:

روانشاد شاه بهرام در دوم آذر ماه ۱۳۳۷ از پدری به نام اردشیر و مادی به نام شیرین در یک خانواده زرتشتی در حسن آباد میبد دیده به جهان گشود، دوران کودکی و جوانی را در حسن آباد سپری و تحصیلات را تا پایان دیپلم در میبد به اتمام رسانید. در جوانی در حسن آباد ضمن تحصیل به کارهای کشاورزی و غیره نیز مشغول بود. روانشاد شاه بهرام در سال ۱۳۶۱ به تهران مهاجرت و در فروردین ۱۳۶۴ با بانو فیروزه بهمردی پیوند همسری بست که حاصل آن ازدواج سه فرزند به نام های آرمان، اردشیر و آرشام می باشد.

روانشاد شاه بهرام بیش از ۳۵ سال به کار و فعالیت در آژانس هواپیمایی ایران تور و کیان در پست حسابداری مشغول فعالیت بود که ضمن آن سال های متمادی را در سالن پذیرایی خسروی و ایرج خدمات شایسته و بی دریغی انجام داد و در تمام مراسم ها با گشاده رویی از تمام مهمانا پذیرایی می نمود که اکثر بهدینان به این واقعیت آشنا هستند.

روانشاد شاه بهرام در مهربانی، صمیمیت، حسن اخلاق، حس تعهد، گذشت و فداکاری بی نظیر بود.

روانشاد شاه بهرام در روز اردیبهشت از ماه آبان سال ۳۷۶۲ دینی زرتشتی برابر با ۲۷ مهر ماه ۱۴۰۳ خورشیدی در سن ۶۶ سالگی دار فانی را وداع و به سرای نور و روشنایی و جاودانگی شتافت.

روانش شاد و یادش گرامی و بهشت برین جایگاهش باد.

همچنین دلنوشته ای که توسط پرویز مهری از اعضای انجمن زرتشتیان کسنویه نوشته شده بود، توسط برادر روانشاد شاه بهرام خوانده شد که بدین ترتیب بود:

ناله کردم اندکی از کوه دردم کم نشد                   گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد.

در گلستان گرد گل بسیار گردیدم ولی                 از هزاران گل که بوییدم یکی شابهرام نشد

به روان پاک روانشاد شاه بهرام اردشیر زندیان درود باد.
روانشاد شاه بهرام شخصیتی بود که تقریبا همه همکیشان حتی یکبار اگر به تالار خسروی تهران رفته باشند از چهره همیشه خندان و پر محبتش خاطره دارند.
بسیار منظم و خوشرو. نجابت و مهربانی را به ارث برده بود. چه بسا عروسها و دامادها که با شاه بهرام که سینی شربت گواه گیری را با ادب خاصی، که داشت خاطره و عکس دارند.
مردی بود بی ریا و بی توقع؛ اول آشنایی خیال می کردم همشهری است و شیر مادرم خورده که توجه و محبت به ما دارد اما در برخوردهای بعدی فهمیدم آن کار و رفتار از بزرگ‌منشی اوست و دلنشینی خصلتی است خدادادی؛ که او دارد.
روحش شاد و آمرزیده باد.
من از طرف اهالی و انجمن زرتشتیان کسنویه این واقعه را به همه همکیشان، بخصوص بازماندگان آرامش باد می‌گویم.
یاد و خاطراتش گرامی باد.