عکس از هورشید نیکفام، گزارش از امید کاجیان – با خود قرار گذاشتیم بهانه ای پیدا کنیم برای یاد کردن از او که خیلی از ما هرگز ندیدیمش، اما تصویرش سالهاست که روی صفحه اول تقویم خانه‌مان هست به عنوان یکی از جان باختگان زرتشتی راه میهن.

به دنبال بهانه بودیم برای بزرگداشت همانی که آن شب با قد و قامت نحیفش پیرمرد رنجور ناشناس و بیمار همکیش را در نبود دوستی وآشنایی و اتومبیل و پزشکی از روستایی در یزد، پیاده کول کرد تا برساند به شهر برای دوا و درمان.

بهانه می خواستیم برای او که، مادرش را تیغ می زد اما نه برای خود، برای کمک به نیازمندانی که دلشان به گروه مددکاران کانون دانشجویان زرتشتی خوش بود.

بهانه ای برای گفتن از شاگرد ممتاز دانشگاه شریف که اصرارها برای مهاجرت را نپذیرفت و به عشق ایران، ماند تا یکی شود مثل همان ایرانی که میدان آزادی را طراحی کرد.

بهانه ای برای هنرمند نوازنده ای که گیتار می‌زد، آکاردئون می‌نواخت، حتی گاهی می‌خواند برای مامان تاجی، عکاسی می‌کرد، مسابقات خیریه راه می انداخت و… دست آخر رفت جنگ.

درست عین فیلم ها. اما این واقعیت فرهادی بود که هرچند کوه بیستون را به عشق شیرین نکند، اما جانش را به عشق مردم سرزمینش داد. این مرام را از زمانی که کمیته مددکاری کانون دانشجویان زرتشتی را به خاطر جامعه اش به راه انداخت، در خود پرورانده بود و حالا دهه هاست که مادر او تاج گوهر خدادادکوچکی که به نام خانم خادم می شناسیم جا پای فرهاد گذاشته…

*و آن بهانه چه بود؟ 

بهانه ما، اما مسابقه ای با نام جایزه فرهاد خادم بود. با هدف گردآوری چگونگی برگزاری جشن ها و آیین های زرتشتی. مسابقه ای با نیک اندیشی خانم خادم به یاد فرزند و هدایایی که او برای نفرات اول و دوم و البته همه شرکت کنندگان در نظر گرفته بود.

گام نخست این مسابقه به جشن مهرگان اختصاص داشت که در آن شرکت کنندگان می بایست بر اساس گفتگو با جهاندیدگان زرتشتی بالای ۶۰ سال خاطرات این جشن را گرد می آوردند و به همراه مقاله، فایل های صوتی گفتگو با سالمندان را نیز ارسال می کردند.

در نهایت ده نوشتار به همراه فایل های صوتی به مرحله نهایی رسیدند که پس از بررسی های انجام شده توسط داورمسابقه یعنی دکتر موبد مهربان پولادی، دو نوشتار به عنوان نوشتارهای برتر معرفی شد که نویسندگان آن عبارت بودند از: مقاله نگار خدادادی و نوشتار سهیل آگراگر

*پایانی که یک آغاز است 

حالا وقت قدردانی از این دو برگزیده بود و تقدیم هدایای شان.

ولی ما مراسم تقدیم جوایز به این دو را فرصت و همان بهانه ای یافتیم برای قدرشناسی از جان باخته فرهاد خادم و مادری که سال هاست می شناسیمش … مامان تاجی -تاج گوهر خادمی-  یاور استوار همیشگی جامعه مان را می گویم، این شد که بعد از نیایش هستی و هیربد نیکفام، پرده آخر نخستین دوره جایزه فرهاد را اینگونه در خانه فرهنگ و هنر زرتشتیان روی صحنه بردیم با این عبارات و جمله ها و یادها که:

«در دل تاریخ پر افتخار ایران، تنگه چزابه نماد رشادت آدم هایی است، که بی محابا چون سیاوش در دل شعله های رقص کنان آتش برای آرمان ها و اعتقادشان مرگ را به سخره گرفتند و عشق به میهن را تفسیری دگربار بخشیدند و قصه فرهاد، راست ترین حماسه ای است که اگر فردوسی بود برایش اسطوره ها می ساخت و مثنوی ها می سرود.

قصه مهندس دانشگاه شریف و از مسئولین احداث پل جذابه در دفاع هشت ساله ایران دربرابر عراق که حین عملیات احداث پل به شهادت رسید.

جوانی که می توانست جوانی کند مثل همه ما، با هزاران آرزوهای قشنگ. اما رژیم بعث خیلی چیزهارا عوض کرد. آن طور که وقتی عزم رفتن به جنگ کرد حجت را اینگونه بر مادر تمام داشت با یادآوری قصه آرش کمانگیر که همیشه مامان تاجی برای او تعریف می کرد و گفت :«قصه شو میگی و تیر و کمانش و می بینی و نمی زاری من برم برش دارم به آرزوهام برسم؟ باید یه قصه دیگه می گفتی، یه جور دیگه بارم می آوردی نه با قصه آرش و تیر و کمونش. فرهادت بزدل و زیر میز قایم شو نیست، مامان من. این چیزها رو ازش نخواه.»

و وقتی مامان گفت:«یعنی هیچ کس دیگه نیست که حالا فقط تو باید خودتو بندازی جلوی گلوله؟

گفت: «هست. خیلی هست ولی هر کس سهم خودش.

*اوکه بیش از ۴۰ سال است با ماست 

و مگر می شود پای صحبت های مادری ننشست که بیش از ۴۰ سال در کنار بچه های کانون دانشجویان می خندد، کار، آشپزی و ورزش می کند. عمری پا به پای فرهادهای نسل های بعد زندگی کرد. ذوق داشت از اینکه نام فرزندش با این کار زنده مانده و امروز هم به یاد فرهاد بغض می کند. قدردانی ها کرد خانم خادم از دیگران، اما گویی یادش رفته بود که او خود سزاوار والاترین و با ارزش ترین قدردانی هاست.

داوری به نام دکتر مهربان پولادی 

دکتر مهربان پولادی، فرنشین من موبدان هم که زحمات داوری رقابت ها را بر دوش داشت و در مورد آن توضیحاتی داد از تاج گوهر یاد کرد و ارزشی که مادران جان باخته زرتشتی راه میهن  دارند، خصوصا مادرانی مانند او که کمر همت بستند برای خدمت به جامعه در غیاب فرزند ازدست رفته.

 

*دوست همیشگی خانم خادم 

و همینطور دکتر اسفندیار اختیاری، نماینده ادوار زرتشتیان ایران در مجلس و مشاور معاون رئیس جمهور در دولت سابق و دولت کنونی و البته همراه و دوست همیشگی خانم خادم که با قصه های راستین فرهاد هم خیلی خوب آشنا بود از کارهای نیک این مادر و پسر گفت و سایه ای که حالا حالاها باید بالای سر جامعه باشد.

حضور انجمنی ها 

جمع اعضای انجمن زرتشتیان تهران هم جمع بود. مثل دکتر افشین نمیرانیان فرنشین انجمن زرتشتیان تهران که  دراین مراسم حضور داشت والبته پروانه خرمشاهی به نمایندگی از انجمن در این بزرگداشت سخنرانی کرد. فرنشین سازمان زنان زرتشتی، فرنشین هیات امنای موقوفه ارباب رستم و گروهی از آموزگاران دینی و موبدان در برنامه باشنده بودند.

*ارائه مقاله برتر مسابقه فرهاد خادم 

نگار خدادادی برگزیده نخستین جایزه فرهاد را هم نباید از یاد برد و مقاله برترش  که آن را ارائه داد.

 

*برنامه های جنبی 

و البته یک مقاله از فرانک ایرانی، با ارائه نوشتار متفاوت در قالب داستان هم داشتیم.

بساط برنامه های جنبی هم حسابی گرم بود، از ویولون پارسا سلامتی پور تا دف هورشید نیکفام و آوازشهین شیرمردی ، از برنامه گروه موسیقی کانون (آرین مالی، شایان فره وشی، کیانا نمیرانیان) تا صدای همایون مهرزاد و خاطره بهرام فرهمند و گیتار و خوانندگی آروین آبیاری….

*اهدای جوایز و قدردانی

و در انتها هم نوبت اهدای جوایز برندگان اولین دوره مسابقه جایزه فرهاد به نگار خدادادی و سهیل آگر آگر بود.

همینطور قدردانی از موبد دکتر مهربان پولادی داور و خانه فرهنگ و هنر زرتشتیان و همه کسانی که دراین برنامه نقش ایفا کردند.

و البته معرفی موضوع دور دوم جایزه فرهاد که به گفتگو با جهاندیدگان زرتشتی و تبدیل آن به نوشتار درباره آیین های آخرین روز سال و نوروز (روز اورمزد و فروردین) اختصاص دارد.

*همراهی خانه فرهنگ و هنر و کانون دانشجویان زرتشتی

همراهی و همکاری اعضای خانه فرهنگ و هنر باعث شد که بتوانیم این برنامه را به سرانجام برسانیم، میزبانی که در تمام مراحل همراه و همکار ما بودند و بخش زیادی از کارها را به سرانجام رساندند.

و همچنین کانون دانشجویان زرتشتی که هماهنگی بخشی از برنامه های جنبی را انجام دادند و همچنین امکاناتی را در اختیار ما قرار دادند.

راز ماندگاری یک اسم

اما با پایان مراسم جایزه فرهادخادم، قصه او همچنان ادامه دارد، برای نسل های مختلف، او یک نماد است، نماد کسی که خیلی خوبی ها را برای دیگران می‌خواست و نه خود. نماد کسی که در کنار همه شیطنت ها، درس می خواند، جدی در فعالیت های اجتماعی جامعه اش نقش داشت، نماد کسی که بی تفاوت نبود به مردم به سرزمینش، به نیازمندان. نماد کسی که باید راهش ادامه پیدا کند …

همانطور که مادرش چنین کرد، این است که هنوز که هنوز است خانم خادم را می شود خیلی جاها دید، از اردو تا جام جان باختگان، از پخش غذا تا میوه چینی دربین جوانان، از حرفهایی که برای جمع می زند یا وقت هایی که نشسته وبه حرف بقیه گوش می دهد و…. شاید هم گاهی مثل مراسم پایانی مسابقه فرهاد بعضی وقت‌ها اشک می ریزد. اما می گوید آن کسی که می خندد خود واقعی اوست، همان کسی که همه آرزویش این است: «تا روزی که زنده ام و حتی تا بعدش نذارم هیچ کس اسم فرهاد خادم رو فراموش کنه…»

نیایش و گاتهاخوانی توسط هستی و هیربد نیکفام

امید کاجیان، مجری مراسم پایانی

تاج گوهر خداداد کوچکی، خانم خادم، مادر جان باخته زنده روان مهندس فرهاد خادم

موبد دکتر مهربان پولادی، فرنشین انجمن موبدان و داور مسابقه جایزه فرهاد

ویالون نوازی پارسا سلامتی پور

پروانه خرمشاهی، هموند انجمن زرتشتیان تهران و رابط خانه فرهنگ و هنر زرتشتیان

دکتر اسفندیار اختیاری، نماینده ادوار زرتشتیان در مجلس و مدیرمسئول سایت برساد

هنرنمایی شهین شیرمردی و هورشید نیکفام

ارائه نوشتار برتر، توسط نگار خدادادی

پذیرایی از باشندگان با سیروگ و پشمک و چای

ا

اهدای خودکار و دفترچه به باشندگان به یاد جان باخته مهندس فرهاد خادم

گروه موسیقی کانون دانشجویان زرتشتی با هنرنمایی آرین مالی، کیانا نمیرانیان، شایان فره وشی

ارائه نوشتار متفاوت فرانک ایرانی که در قالب داستان بود

آواز همایون مهرزاد

خاطره بهرام فرهمند از جان باخته مهندس فرهاد خادم

نوازندگی و آواز آروین آبیاری

سپاسداری از نگار خدادادی و سهیل آگراگر برندگان نخستین دوره جایزه فرهاد

سپاسداری از موبد دکتر مهربان پولادی، داور جایزه فرهاد و خانه فرهنگ و هنر زرتشتیان، میزبان مراسم اختتامیه

سپاسگزاری از برگزارکنندگان مراسم اختتامیه جایزه فرهاد