یادداشتی از موبدیار دکتر راشین جهانگیری – گاهی در زندگی زمان‌هایی فرا می‌رسد که سنگینی‌شان بیش از توان ماست؛ لحظاتی که فکر کردن درباره‌شان هم، پشت را می لرزاند. اما خواه ناخواه، باید روزی با این لحظه‌های واقعی و تلخ، روبرو شد.

وداع همیشگی با چهره‌های تکرارنشدنی و شخصیت‌های منحصربفرد و تاثیرگذار، از دشوارترین این هنگامه‌هاست.

نمی‌دانم چطور درباره رفتن و نبود بزرگی سخن بگویم که به گواه بسیاری، از چهره‌های ماندگار و کم‌تکرار در تاریخ معاصر جامعه بهدینان و از دوراندیش‌ترین و مهربان‌ترین دین‌مردان آگاه و فروتن زرتشتی است.

آنکه نامش بیانگر شخصیت خاص و ویژه‌اش بود و بیشتر کسانی که حتا درنگی، با او نشست و برخاست کرده‌اند، بارزترین شاخصه‌اش را نورانی بودن چهره، لحن گرم و امیدبخش، طنین خوش صدا، دانش بالا، عشق ناب و بی‌اندازه به دین، فرهنگ و سرزمین مادری و همدلی و سازگاری با همهء مخاطبان و هم‌نشینانش می‌دانند.

عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را                                     تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

می‌گفت غم و غصه خوردن، سدی در راه پیشرفت زندگی و آسایش روان است و بسیار مثبت‌اندیش، دگردوست و آینده‌نگر بود.

جدایی را دوست نداشت و تنها مشتاق پیوندهای نگسستنی و عاشقانه‌ بود تا در دفترها ثبت و جاودانه کند و پرشمار از این پیوندنامه‌های زناشویی را می‌توان، در خانواده‌های زرتشتی دید که او گواهشان بوده است.

دوست نداشت پرسشی را بی‌پاسخ درست و سنجیده، رها کند و اوستا را بر پایهء معنا و درست و با لحنی آسمانی چنان زمزمه می‌کرد که مرغ اندیشه‌ همراه روان به پرواز درآید و هر دو در آسمان دانش الهی اوج گیرند.

چون پدری مهربان هر آنچه در توان داشت برای پیشرفت فرزندان زرتشتی می‌گذاشت. نگاه برابر گاهان به جایگاه و نقش سازنده و شان و مقام انسانی زنان و مردان، میزان و الگویش در زندگی بود، اما همیشه در سخنانش، با اشاراتی از اوستا و دانش دین، می‌کوشید گوهر اهورایی ویژه و نهفته در وجود مادران، بانوان و دختران را به همگان بشناساند تا ایشان توانایی‌ها و استعدادهایشان را کم و بی‌ارزش ندانند و نیز این قشر بزرگ و ارزشمند جامعه، خواسته یا ناخواسته، مورد کم‌توجهی، بی‌مهری و فراموشی قرار نگیرند.

ویژگی‌های تازه‌گردانی، دورنگری و راست‌اندیشی افزاینده که حاصلش، عشق ناب به هستی نیک اهورامزداست، در راه و روش زندگی و انتخاب‌هایش، به درستی و روشنی نمایان بود اما در پرده آخر زندگی، این خصایل را بسیار عمیق و ماندگار، در یادها جاودانه نمود.

و پرده آخر:

اندیشه، دل و جان آن مرد بزرگ از اهورامزدا و جهان نیکش، چنان رنگ مهربانی به خود گرفته بود که نخواست پیکر بی‌جانش هم بی‌اراده، زمین برکت‌بخش و فروتن را بیازارد، پس خردمندانه برگزید این یگانه داشته گیتوی خود را در راه خدمت به دیگر همنوعان و برقراری آسایش بیشتر  آنها، ببخشد و اینچنین، آرامگاه ابدی او نه یک مزار کوچک بلکه هزاران خانه روشن و پر از مهریست که در یادها و قلب‌های مردمان ساخته است.

یاد نیکش جاودانه، روانش شادمان و سرمنزلش سرای سرود باد

موبدیار دکتر راشین جهانگیری

اسفندماه ۱۴۰۳ خورشیدی