امیررضا فروزان یزدانی، پژوهشگر ایرانی، آدینه ۲۸ شهریور ماه۱۴۰۴ در گالی هنر زمان کرمان به بررسی زندگی و خدمات ارباب کیخسرو شاهرخ پرداخت.
این نشست با حضور گروهی از دوستداران ارباب کیخسروشاهرخ و به مناسبت یکصد و پنجاهمین سال تولد آن روانشادبرگزار شد.
فروزان یزدانی، در ابتدای سخنانش با یادآوری اینکه دکتر کتایون مزداپور مشوق وی در انجام پژوهش درباره ارباب کیخسرو شاهرخ بوده است و پیشتر نیز در دی ماه ۱۳۸۷، در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در مجلس یادبود ارباب کیخسرو، سخن گفته است، گزارش خود را ارائه کرد:
در این گزارش که به ویژه بر پایه خاطرات ارباب در کتاب «یادداشت های ارباب کیخسرو شاهرخ» (چاپ شده در سال ۱۳۵۵ به کوشش جهانگیر اشیدری) فراهم آمده بود به بررسی دوره های مختلف زندگی ارباب همچون کودکی، تحصیل در تهران و بمبئی، بازگشت به کرمان و تدریس در مدارس زرتشتیان، سپس عزیمت به روسیه، بازگشت به تهران، کار در تجارتخانه ارباب جمشید جمشیدیان، ورود به مجلس شورای ملی پرداخته شد.
او توضیح داد که به علت بی توجهی به اینکه ارباب خاطرات خود را به زبان فارسی نوشته است و خود وی در استفاده از زبان فارسی غیرت و تعصب بسیار داشت، کتاب دیگری به عنوان خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ (به کوشش شاهرخ شاهرخ و راشنا رایتر) از زبان انگلیسی به فارسی توسط غلامحسین میرزا صالح ترجمه و در دهه ۱۳۸۰ چاپ شده است که کاری بیهوده است و خواستار آن شد تا همتی شود و کتاب اصلی یادداشت های کیخسرو شاهرخ که هم اکنون نایاب است، تجدید چاپ گردد.
این سخنرانی همچنین همراه بود با نمایش عکس های بر جای مانده از ارباب کیخسرو؛ از جمله در دوره های مختلف مجلس، مدارس تاسیس شده به همت وی، بنای آدریان تهران، میزبانی ارباب از رابیندرانات تاگور، تشویق کمال الملک به سپردن آثارش به موزه مجلس، تاسیس کتابخانه و چاپخانه مجلس و ساختمان کتابخانه مجلس، حضور وی در انجمن آثار ملی و نظارت و سرپرستی بر برپایی آرامگاه فردوسی به مدت هشت سال، مراحل مختلف ساخت آرامگاه فردوسی، سرپرستی برگزاری مراسم جشن هزاره فردوسی و استقبال از مهمانان خارجی، سرپرستی برگزاری جشن تاجگذاری احمدشاه و رضاشاه، کتاب های تالیف شده توسط ارباب برای آشنایی بیشتر با دین زرتشت، کوچه کیخسرو شاهرخ، دستخط ارباب و آرامگاه وی در قصر فیروزه.
همچنین با یادآوری بیتی از مولانا که می گوید:
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
ارباب کیخسرو شاهرخ را مصداق واقعی این بیت دانست که یکه و تنها تلاش کرد، غیر ممکن ها را ممکن ساخت و به انچه که باور داشت، دست یافت.
امیررضا فروزان یزدانی در پایان، ارباب را رادمردی دانا و بسیار دلیر توصیف کرد که با سر مشق قرار دادن اندیشه، گفتار و کردار نیک به عنوان یک انسان به هم نوعان خود، به عنوان یک ایرانی به هم میهنان خود و به عنوان یک زرتشتی به همکیشان خود عشق می ورزید و در آن روزگار هر جا که برای دولت کار سخت و مهمی پیش می آمد، آن کار را با خاطر آسوده به وی می سپردند.







