در آخرین روزهای دیماه امسال، شاهد برگزاری آیینی درجشنگاه خسروی بودیم که در سالهای اخیر بی نظیر بود.

همایشی برای ” نکو داشت پنجاه سال تلاش و خدمت” بنیانگزاران و تلاشگران انجمن زرتشتیان تفت و توابع مقیم تهران که به گفته ی بسیاری، با وجود کم و کاستی هایی که داشت، خوب و شایسته و درخور نام انجمن برگزار شد.
در زمینه ی چندو چون برگزاری، من چون در شب برگزاری این آیین نقشی داشتم و از آغاز نیز – به عنوان یک هموند هیات مدیره- در جریان کار بودم؛ چند نکته را یاداور می شوم. چون براین باورم که انتقال تجربه- چه تلخ و چه شیرین- می تواند راهنمای دیگران باشد. همچنین بر این باورم که باید از تجربه های موفق بسیار گفت. چون خیلی عادت نداریم که از خوبی ها بگوییم. واما برخی نکته ها:
## از هنگامی که اندیشه ی برگزاری همایش در نشست هیات مدیره مطرح شد، تا هنگام برگزاری بیش از یکسال به درازا کشید. چند ماه نخست ساعت های زیادی در هیات مدیره یا در گروه تلگرامی که داریم، فقط حرف زدیم و موافق و مخالف بحث کردند.
## اوایل تابستان امسال بود که جمع به این ننیجه رسید نکو داشت با دو شرط برگزار شود. نخست آنکه همایش” شایسته ی” نام انجمن باشد و دیگر آنکه در هزینه کردن بهینه باشد و ” ریخت و پاش” نداشته باشیم. در همان حال که پذیرفتیم برای کیفیت خوب باید هزینه کنیم.
## درست در هنگام برنامه ریزی، تلاطم در قیمتها و افزایش آنهاآغاز شد که دست ودلمان را لرزاند؛ اما تصمیم گرفتیم که راه حل مناسب برای این مشکل را هم پیدا کنیم و برگزاری هم سرجایش باشد!
## نکته دیگری که روی آن توافق کردیم، بهره گیری حداکثری از نیروهای هموند انجمن بود و در مرحله ی بعد همکیشان و سر آخر هر جا که کمبودی داشتیم، از دیگر هم میهنان بهره گیریم.
## از هنگامی که روی برگزاری توافق کردیم، یکی از هموندان هیات مدیره را به عنوان ” مدیر پروژه” برگزیدیم که سابقه و تجربه ی خوبی داشت. بر این نکته هم توافق کردیم که دیگر هموندان هیات مدیره تا هنگام برگزاری همایش ” کارمند پروژه” هستند و باید در چارچوب وظیفه ای که پذیرفته اند، کار کنند.
وظایف کارمندان پروژه هم بر پایه ی تجربه و تخصصی که داشتند، تعیین شد. هیچ عامل دیگری دخالت نداشت و تنها تخصص و تجربه را دخالت دادیم.
## هر کس که کاری را به عهده گرفت، برایش کوچکی و بزرگی کار مطرح نبود. همه در چارچوب پروژه بودند و کارشان را مهم می دانستند.
## بارها و بارها در نشست های هیات مدیره بحث های تندی در می گرفت. اما همه شکیبایی کردند، حرفها را شنیدند و به نتیجه رسیدیم. قهر و کنار کشیدن بی معنی بود.
## کار بعدی توافق در باره ی روز برگزاری بود که انجام شد. سپس بخش بندی برنامه ها را و اینکه شامل چه مواردی باشد، آغاز کردیم. طبیعی است که برای یک همایش سه ساعتی، باید دو تا سه برابر پیش بینی می کردیم تا در نهایت دستمان برای گلچین کردن برنامه ها، باز باشد. چه مدت از برنامه باید سخنرانی باشد و چه کسانی؛ چه مدت موسیقی و دیگر برنامه های هنری؛ چه زمانی برای نکو داشت و پیشکش لوح، چه مدت برای میان برنامه و مجری و…. روی اینها هم بحث شد. اما برخی موارد مثل کارت دعوت و بروشور و طراحی آنها، بحث چندانی نداشت و به عهده ی دوتن از کارمندان پروژه که تجربه و تخصص داشتند، واگذار شد.
## تهیه سیاهه( لیست) میهمانان بسیار مهم بود. چه کسانی را باید دعوت کنیم و چرا؟ پس از بحث هموندان، معیارهایی را برگزیدیم و بر معیارها پایبند ماندیم. ما پذیرفتیم که هرکاری کنیم چند درصد ناراضی و منتقد خواهیم داشت. یعنی راضی کردن همه، کاری نشدنی است. پذیرفتیم که اشتباه هم خواهیم داشت؛ اما مهم این بود که به معیارهایمان وفادار بمانیم.
## هرچه به روزهای پایانی نزدیکتر می شدیم تعداد تلفن های مدیر پروژه و کارمندان هم بیشتر می شد. در مورد برنامه ها هم برخی به دلیل گرانی کنار گذاشته شدند. برخی به دلیل مورد پسند واقع نشدن و برخی هم به دلیل اینکه گروه های مورد نظر امکان اجرا در آن شب را نداشتند.
## سرانجام شب اجرای همایش رسید و نکوداشت را برگزار کردیم. آخر شب و هنگامی که میهمانان رفتند، هیچیک از ما خسته نبودیم و همه شادمان بودند و لبخند بر لب، از بس که بازخورد مثبت دیده بودیم و حرفهای دلگرم کننده شنیده بودیم.
## اکنون که به آن روزها می اندیشم، سه عامل را برجسته تر از دیگر عوامل می بینم. “همدلی”، “نقش پذیری” و “جدی بودن” در کار.

*** این یادداشت را برای رسانه های امرداد و برساد می فرستم. امید که آن را شایسته انتشار بدانند.