نشست دوره شاد و گفتگوی ماهیانه در نخستین آدینه ماه مهر برگزار شد.

پسین آدینه پنجم مهر ماه، نشست دوره شاد و گفتگوی ماهیانه در تالار انتهایی آتشکده تهران برپا شد.

گزارش تصویری از این برنامه و بخشی از محتوای اجرا شده را در ادامه مطلب ببینید و بخوانید:

علاوه بر داستان زندگی و شخصیت ژاندارک ، موسیقی به زبان دری و بیان خاطره، در حیطه شعر، ابتدا شعری از ملک الشعرا بهار و سپس از حافظ و نیما و ابراهیم صفائی خوانده شد:

ذره را تا نبود همت عالی حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود

 

به هوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نیم جو نخرند

 

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

دلم باران دلم دریا دلم لبخند ماهی ها،
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور،
دلم بوی خوش بابونه می خواهد ….

 

فاش شد راز نهانی که میان من و توست
پس از این چشم رقیبان نگران من و توست
قصه خویش ز مردم نتوانیم نهفت
که بهر جا سخن از عشق نهان من و توست

 

 

بخشهایی از اجرهای حیطه طنز نیز بدین ترتیب بودند:

شیخ بگفت : قصاب بدیدم به بازار که گوسپند تازه ذبح بکرده، سر را به کناری نهاده بود ، چون زسر بگذشتم، حیوان به ناله و اشک شد که قصاب اب نداده هلاکم نمود ……… ( عبید زاکانی)

معجزه آسانسور

 

در حیطه داستان کوتاه چند داستان بازگو شد که از جمله:

خاطره تلخ گونه از گفتن دروغ به یک پسر بچه…
معلمی که میخواست اثر بد نوشابه های الکلی را به شاگردانش بفهماند…

استادی تعریف میکرد : تابستان سال۱۳۸۹ بود در حال رانندگی بودم و حواسم پرت بود ، یه دفعه یک ماشین باسرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت : هی الاغ حواست کجاست؟ ! ….
یاری گرفتن از عزرائیل برای دزدیدن یک ماشین !!!
ادب کردن دیگری با یکدستی زدن به او.