«به کنار دستی‌اش نگاهی انداخت، مرد میانسال جاافتاده‌ای به نظر می‌رسید اما … جمع‌تر نشست. سرش پر از فکر و خیال بود. از ظهر که برای رفتن به دانشگاه، سوار تاکسی آن پیرمرد شده بود حالش بد بود؛ هنوز هم باورش نمی‌شد مردی با آن سن از دختری که سن نوه‌اش را دارد تقاضای عشق کند. پنجرهٔ کنارش را کمی باز کرد تا حالش بهتر شود. باد به صورتش خورد و گیسوانش را نوازش کرد. حالش بهتر شده بود که صدایی از عقب گفت: «خواهرم پنجره رو ببندید، هوا سرده.». چَشمی گفت و پنجره را بست. مقنعه‌اش را درست کرد و به سراغ تلفن همراهش رفت تا خود را از شر فکر و خیال راحت کند. تلگرام را باز کرد و به سراغ گروه دوستانه‌اش رفت: جوک اول دربارهٔ رانندگی بد خانم‌ها، جوک دوم دربارهٔ کم‌عقلی زنان، جوک سوم دربارهٔ پارک دوبل خانم‌ها … برای خودش تأسف خورد، نمی‌فهمید چرا ما آدم‌ها عادت کرده‌ایم به نگاه جنسیتی! به سراغ کانال خبرگزاری محبوبش رفت، تیتر «حکم شوهر اعظم صادر شد» را که دید حالش بدتر شد؛ به راستی که کلمهٔ «مرد» برای بعضی از آدم‌ها زیاد بود. اینترنت را قطع کرد و گوشی را در کیفش گذاشت. چشمانش را بست تا کمی آرام شود اما فایده‌ای نداشت. به خیابان نگاه کرد، انگار ترافیک تا ابد ادامه داشت. به مدل نشستن مرد کناری نگاهی انداخت، انگار در مبل راحتی خانه اش نشسته بود. باز هم جمع‌تر نشست! تقریباً به درِ ون چسبیده بود، دلش می‌خواست زودتر برسد. به محض رسیدن به آخر خط پیاده شد. از ایستگاه تاکسی تا خانه راهی نبود، اما ترس از تنهایی وادارش کرد که برخلاف میلش، تندتر قدم بردارد. به در خانه که رسید نگاهی به ساعتش انداخت، هنوز ۸ نشده بود. کلید را از کیفش درآورد و در را باز کرد. داخل که شد نگاه غضب‌آلود پدر به او خوش‌آمد گفت؛ مادر هم که با صدای در از آشپزخانه خارج شده بود شروع کرد به نطق دربارهٔ اینکه یک دختر خوب باید قبل از غروب خورشید خانه باشد! حوصلهٔ بحث کردن را نداشت، عذری خواست و به اتاقش رفت.»

 

داستانک بالا داستان روزمرهٔ زنان و دختران این سرزمین است. سرزمینی که آدم‌هایش فخرفروشی کوروش و منشور حقوق بشر او را می‌کنند اما نگاه‌شان به زن همچنان «جنس دوم» است. سرزمینی که دختر نباید بلند بخندد، نباید به تماشای هر ورزشی برود، نباید در هر رشته‌ای درس بخواند، نباید هر حرفی را بگوید، نباید عاشق شود، نباید…

مسئله فقط مربوط به ایران نیست. گرچه اوضاع کشورهای توسعه‌نیافته وخیم‌تر است، اما خشنونت علیه زنان در کشورهای پیشرفته هم سابقه‌ای طولانی دارد. شاید به همین دلیل است که سازمان ملل متحد، ۲۵ نوامبر را روز مبارزه با خشنونت علیه زنان نامیده است. امسال، با ابتکار سازمان ملل، کمپین «دنیا را نارنجی کن» در بیش از ۷۰ کشور دنیا آغاز شد، جنبشی که زمزمهٔ آن در ایران نیز شنیده می‌شود. این کمپین که با هدف « آگاهی‌رسانی دربارهٔ خشنونت علیه زنان» شکل گرفته است، به مدت ۱۶ روز (از ۲۵ نوامبر تا ۱۰ دسابر که مصادف است با روز حقوق بشر) ادامه خواهد داشت.

گرچه به نظر می‌رسد دولت‌ها نقش اساسی در مبارزه با خشنونت علیه زنان را دارند، اما شاید ما هم بتوانیم گامی کوچک در این مسیر برداریم. برای برداشتن این گام باید بدانیم خشنونت انواع مختلفی دارد که ازجمله می‌توان به خشونت فیزیکی، روانی، جنسی و محرومیت اشاره کرد. باید تعصب را کنار بگذاریم و بپذیریم ضریب هوشی زنان از مردان کمتر نیست. باید باور کنیم که مادر، همسر، خواهر و دختران ما می‌توانند خود انتخاب کنند و به اجازهٔ ما نیازی ندارند؛ باید بر ضد دیدگاه سنتی که جای زن را در آشپزخانه می‌داند بجنگیم.

کاش روزی برسد که با گفتار و رفتارمان هیچ زنی را مضطرب و معذب نکنیم. کاش روزی برسد که علاوه‌بر نارنجی کردن عکس پروفایل‌مان، جرأت اعتراض به جوک‌های جنسیتی فضای مجازی را داشته باشیم. کاش روزی برسد که چشمان هیچ دختری به خاطر سخنان عزیزانش گریان نشود. کاش روزی برسد که جهان‌مان نارنجی باشد.