مشخصات کتاب:

حکایت دولت وفرزانگی، نویسنده : مارک فیشر، ترجمه: گیتی خوشدل، نشر قطره، ۱۳۷۲ (چاپ نود و سوم زمستان ۱۳۹۳)

معرفی کتاب:

این کتاب کوچک، داستانی قوی و بکر، داستانی که یکی از سودمندترین حقایق را آشکار می سازد بر ما عرضه می کند: این حقیقت را که توانگری و وفور مالی، و یک زندگی نیک زیسته و سرشار از توفیق، هدف هایی هستند که اگر اصول کامیابی را دریابیم و به کار بندیم، همه ما می توانیم به آنها برسیم.

شاید داستان، ظریفترین صورت برای بیان این حقایق باشد؛ زیرا در سادگی کودکانه داستان، می توانیم با سادگی کودکانه ذهن نیمه هشیارمان، به طور مستقیم رابطه برقرار کنیم و در زندگی مان دگرگونی های مثبت فراوان و عظیم بیافرینیم.

 

روزگاری جوانی هوشمند می‌زیست که می خواست دولتمند شود. او به ستاره بخت خود اعتقاد نداشت. آکنده از نومیدهای دیگر دست و دلش به کار نمی‌رفت. در این فکر و رویا بود که به کار جدیدی دست بزند و تنگناهای مالی‌اش را یکباره و برای همیشه از بین ببرد. او می‌خواست نویسنده شود تا داستانهایش او را دولتمند و پر آوازه کند، اما جرأت نداشت به کسی بگوید که چه رویایی در سر دارد.
بارها تصمیم گرفته بود از کارش استعفا دهد اما نمی توانست، گویی شهامتی که درگذشته او را برای رسیدن به خواسته‌هایش یاری می‌داد از دست داده بود. روزی که به شدت احساس ناکامی می‌کرد ناگهان به کفر دیدار عمویی افتاد که بسیار دولتمند بود. شاید می‌توانست اندرزی دهد یا بهتر از آن پولی! عمویش او را بی درنگ پذیرفت اما قبول نکرد که به او وام دهد زیرا بر این باور بود که با این کار به او کمکی نمی‌کند. پس از گوش سپردن به حکایت ناله و فغان جوان از او پرسید آیا فکر می کنی کسی که ده برابر تو در می‌آورد، هفته‌ای ده برابر تو کار می‌کند؟ خیر، بلکه باید در کارش رازی باشد که تو یکسر از آن بی خبری.
عمویش تصمیم گرفت برای کمک، او را نزد مردی بفرستد که به او دولتمند آنی می‌گویند. او این نام را برگزید زیرا مدعی است که پس از کشف راز حقیقی تحول، یک شبه دولتمند شده است.

 

به امید روزی که حسابهای بانکی همتون و دلتون و زندگیتون سرشار از ثروت و نعمت و پاکی و موفقیت باشه