مهران قندی پارسی یکی از باسابقه ترین شرکت کننده های سی امین همایش اوستاخوانی و گاتاشناسی مانتره بود.
وی از دوازدهمین همایش مانتره، یعنی ۱۸ سال پیش، سابقه شرکت در مرحله نهایی همایش مانتره را دارد و در مانتره ۳۰ در بخش میزگرد مانتره شرکت کرده بود، وی همچنین از استادان آموزش خط دین دبیره و گاتهاخوانی در یزد است. پس از برگزاری سی امین همایش مانتره به گفتگو با وی نشستیم که می توانید آن را در ادامه مطلب بخوانید.
معرفی:
مهران قندی پارسی هستم، متولد ۱۴ خورداد ۱۳۶۹ هستم، دین دبیره را از دبستان و با افتخار زیر نظر استاد بزرگ و دلسوز خانم شهناز شهزادی آموختم، البته خانمها شهدخت هیربد، الهام نجمی و پریناز پرتوی که آنها هم زیر نظر خانم شهزادی بودند در فراگیری و یادگیری ام نقش مهمی ایفا کردند.
چون فرزند آخر خانواده هستم و خواهرم روانشاد مهرناز و برادرانم سروش و مهرداد در گاتهاپویان و انجمن یانش وران مانتره، عضو بودند. به همین دلیل من هم از کودکی با این محیط آشنا شدم و خوشبختانه این پیوند خانوادگی با گاتهاپویان ادامه دارد و حتی فرزندان روانشاد خواهرم، شادمهر و شایان نیز دین دبیره و خواندن گاتها را از خانم شهزادی آموختند.
سابقه در مانتره:
اولین حضورم در مرحله پایانی همایش مانتره، به مانتره ۱۲ بر می گردد. زمانی که کلاس اول دبیرستان بودم، به تشویق موبد کامران لریان، معلم کلاس دینی مان، به همراه هم کلاسی هایم کامران کیخسروی و رامتین شهرت، هرکدام مقاله ای جداگانه ای نوشتیم که مقاله من با عنوان «امشاسپندان» بود. البته در آن زمان، تعداد شرکت کنندگان بخش اوستاخوانی به اندازه ای زیاد بود و آن قدر کیفیت این بخش بالا بود که واقعا رفتن به مرحله پایانی کمتر از مقام برتر نبود. بنابراین شرکت در بخش گاتاشناسی راحت تر بود.
خوشبختانه در این سالها هم جز برگزیدگان بخش گاتاشناسی(رده های جنبی، اصلی و ترجمه) و برترین های بخش اوستاخوانی در رده های اهنودگات و کل گاتا، بوده ام. البته دلچسب ترین مقام، مقام اول در رده اهنودگات بود، چون بعد از چند سال شرکت کردن و نامید نشدن، مقام آوردم. آن هم مقام اول.
تعریف مانتره:
در یک کلام، مانتره مساوی با عشق است، پس باید عاشق باشی تا معنی عشق را درک کنی و نمی توان با تعریف و یا تمجید، آن را بیان کرد. یعنی کسی که سالها شرکت کننده، داور، استاد و… بوده و باز هم دوست دارد در مانتره حضور داشته باشد و حس می کند اگر حضور نداشته باشد، واقعا در زندگی اش کمبودی دارد. خدا را شکر، خودم علاوه بر خواندن گاتها، در نوشتن و خوش نویسی خط دین دبیره هم فعالیت دارم.
تعداد شرکت کنندگان رو به کاهش یا افزایش؟
خوشبختانه تعداد شرکت کنندگان زیر ۱۳ سال، رو به افزایش است. ایده بخش مانترک و تشویق بچه ها در این رده واقعا خوب بوده و باعث جذب افراد بیشتری شده است. اما شوربختانه بزرگسالان و به ویژه بالای ۱۸ سال، به شدت رو به کاهش است و معدود افرادی هم که می خواهند شرکت کنند، چون هم سن و سالانشان نیستند، احساس تنهایی می کنند و حضور ندارند، به طور مثال در مانتره ۳۰، چند نفر پذیرفته شدند ولی به دلیل نبودن دوستانشان حضور نداشتند. به نظرم باید تدبیری اندیشید که برای بزرگسالان نیز همایش مانتره جذاب باشد و شرکت کنند. همین برگزاری میزگرد، ایده خوبی بود که باعث شد، خودم شرکت کنم.
پیشنهادی که در این زمینه دارم این است که شرکت کنندگان بتوانند یکی از بندهای گاتها را انتخاب کنند و علاوه بر خواندن آن، در مورد آن بند، تحقیق و بررسی کنند و تفسیر و معنی آن را نیز ارائه دهند. نه اینکه فقط بخوانیم و دلخوش از آن باشیم که به به چقدر خوب می خوانیم، به نظرم مهمتر از خواندن، درک معنی و مفهوم آن است. همین کاری که روانشاد خانم شهزادی و گروهی از همراهانش، از سال ۱۳۶۲ خورشیدی در جمع گاتهاپویان انجام دادند و همچنان ادامه دارد و علاوه بر خواندن آن به معنی و مفهوم آن بند نیز می پردازند.
داوری مانتره:
با توجه به اینکه امسال در میزگرد حضور داشتم و نیازی به داوری نبود، بنابراین در زمینه داوری، نظری ندارم، ولی خداراشکر، هم در بخش اوستاخوانی و هم گاتاشناسی مقام هایی دارم و خوشبختانه به لطف روانشاد خانم شهزادی، آموزگار گاتها نیز هستم و فقط در رده ازبرخوانی مانتره، مقام ندارم، وقتی از مسئولین کانون پرسیدم، چرا نمی توانم داور شوم، گفتند چون در رده ازبرخوانی مقام نداری، نمی توانی داور شوی. دیگر قضاوت با خودتان است که آیا این دلیل منطقی است که بعد از سالها حضور و تجربه نباید داور شوم؟!(البته امیدواریم که این قوانین برای همه یکسان باشد)
گاتاشناسی یا اوستاخوانی:
نوشتن مقاله، آن هم مقاله ای که در شأن و جایگاه مانتره باشد، با زحمت و تحقیقات زیاد به دست می آید و قطعا مشکل تر است. چون خواندن و فراگیری گاتها بیشتر در اهنودگات مشکل است و وقتی شما به خواندن حروف دین دبیره مسلط شوید، دیگر بخش های گاتها، آن قدر سخت نیست. ولی هر مقاله ای برای خودش، دنیایی از پژوهش و تحقیق دارد و سخت تر است. از طرفی هم وقتی زحمت بکشی و دیگران از آن رضایت داشته و لذت ببرند، مطمئنا شیرین تر و جذاب تر است.
بهترین لحظه مانتره ۳۰:
وقتی به کسانی که گاتها آموزش دادی، مقام می آورند و مزد تلاش های آموزگار و آموزنده به نتیجه می رسد، بهترین لحظه است. مانند خانم گل اندام بهار. وقتی در آبان ماه ۱۴۰۰ به همراه یکی از اعضای گاتهاپویان، با کسب اجازه از خانم شهزادی، در خانه رشید و سرور، دوباره کلاس های گاتها را شروع کردیم(در همان زمانی که خیلی ها به خاطر بیماری کرونا، جایی نمی رفتند)، با یکی دو نفر کلاس گاتها را آغاز کردیم و هر هفته با ذوق و شوق می رفتیم که بچه ها هر چند کم، ولی حتی یک نفر هم ارزشمند است و خداراشکر که گرچه شاید سخت گیری می کردم ولی همین سخت گیری باعث شد در مانتره سال گذشته در رده اهنودگات و در مانتره امسال نیز در رده اشتود-سپنتمدگات مقام بیاورد و از همه بالاتر نتیجه اعتماد خانم شهزادی نسبت به آموزش هایمان را به درستی ادا کنیم.
کاستی که در مانتره ۳۰ خیلی به چشم آمد:
مطمئنا بی عیب و نقص، فقط پروردگار مهربان است، بنابراین وقتی تعدادی افراد جوان تلاش می کنند که راه مانتره و کسانی که بنیانگذار آن بودند، ادامه داشته باشد. واقعا تلاش های آنها ستودنی است و از عیب و نقص هایشان می توان چشم پوشی کرد، چه بسا که جای افراد با تجربه(به دلیل چند سال برگزاری مجازی) حس می شد و به نظرم بهتر است یکی دو نفر از برگزارکنندگان مانتره های سال گذشته، حتما حضور داشته باشند تا افراد جدید، دوباره کاستی های گذشته را تکرار نکنند، بلکه از تجربه های دیگران استفاده کنند و این باعث می شود هر سال مانتره باشکوه تر از سال قبل شود.
کار استادان سخت تر است یا داوران:
داوری و قضاوتِ درست و خوب، واقعا مشکل است، ولی استادی بسیار سخت تر است. البته بارها من در کلاس ها گفته ام، استاد ما در گاتهاپویان یزد، فقط خانم شهزادی هستند و هیچ موقع نمی توانیم اسم خود را استاد بگذاریم. چون ایشان بودند که در ابتدای جوانی خود زحمت های بسیار کشیدند تا کم کم این خط و کلام رواج پیدا کند و همیشه شروع و آغاز کاری بسیار مشکل است و ادامه آن راحت تر است. فقط امیدواریم بتوانیم این راه ارزشمند را ادامه دهیم و از رهروان راستین ایشان باشیم.
رابطه هموندان کانون دانشجویان زرتشتی با شرکت کنندگان:
چون رده سنی من با آنها متفاوت بود، نظری ندارم، ولی به نظرم خوب بود.
مهاجرت عامل گسترش یا جدایی از دین؟
با توجه به اینکه مهاجرت، امری طبیعی شده و چه بخواهیم یا نخواهیم، انجام می شود و ناخودآگاه وقتی مهاجرت صورت بگیرد، خیلی از مراسم و سنت ها کم رنگ می شود. ولی می توانیم به عنوان فرصت، آن را در نظر بگیریم. وقتی بدانیم در هر نقطه از گیتی، فردی زرتشتی داریم و می توانیم با وی از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، دینی و… در ارتباط باشیم. بسیار مفید است. به شرط اینکه همدیگر را بشناسیم و با هم ارتباط داشته باشیم که به نظرم این تعامل و رابطه خیلی باید بهتر و بیشتر باشد.
این که بگوییم، مهاجرت نمی کنیم و فقط ایران، به نظرم منطقی نیست، چون شاید موقعیتی پیش بیاید که بروم، ولی هم اکنون میهنم و جامعه ام را دوست دارم و به آن مفتخرم. امیدوارم اتحاد و همبستگی مان را بیشتر کنیم و مانند کلام اشوزرتشت اسپنتمان، خوشبختی خودمان را در خوشبختی دیگران بدانیم.
روانشاد شهناز شهزادی:
همان گونه که در طول گفت و گویمان بارها نام ایشان را ذکر کردم و هر چند بار دیگر هم از استادمان بگویم، باز هم کم است و امیدوارم راهشان و یادشان همیشه به خوبی و نیکی ادامه دار باشد و در این مانتره ۳۰ خلاصه نشود. چرا که من و دیگر اعضای خانواده بزرگ گاتهاپویان، مفتخریم که از وجود ایشان گاتها را آموختیم و خداراشکر، شرکت کننده های زیادی هر ساله از این خانواده بزرگ، در مانتره حضور دارند و امیدواریم روانشان شاد و راهشان پر رهرو باشد.






