وعده سالیانه ادا می شود، نیروهای تازه نفس از راه رسیدند، آن هایی که قرار است چند سال آینده در کنارهم خاطره ها بیافرینند و باهم بزرگ و پخته تر شوند و به واسطه فعالیت هایشان، زندگی و پویایی یک جامعه را یادآور شوند. جامعه ای که دم و بازدم و زیستش به واسطه در کنار هم بودن است و همین تازه نفس ها هستند که باید این در کنار هم بودن را حفظ کنند و بر آن بیافزایند.
امروز جشن ورود دانشجویان ترم یکی است در کانون دانشجویان زرتشتی. همان هایی که خیلی هایشان قرار است جاپای بسیاری از کسانی بگذارند که روزی روزگاری طعم کانونی بودن را چشیده اند، فراز و فرودهای آن را زندگی کردند و چه بسا این روزها بارها با دلتنگی هایش اشک ریختند و با مرور خاطراتش لبخندی به یاد خاطره بازی های اوقات کانون بر گوشه لب زده اند.
اما حالا نوبت هجده ساله هاست. آن هایی که با بهره گیری از دهه ها حیات کانون و کانونی ها، با فکری نو، انگیزه ای مضاعف برای ساختن دارند و در اولین گام، خود را معرفی می کنند و به هم می شناسانند. در این جشن سالیانه معرفی دانشجویان تازه راه یافته به دانشگاه توسط کانون دانشجویان زرتشتی.
سراسر انرژی، حرکت و البته سر ریز از شیطنت. هیاهو دارند و ذوق و چهارسالی در پیشرو. چهارسالی که اگر از دانشگاه به کانون گره بخورد مطمئنا پر ماجراتر هم خواهد شد.
و مراسم آغاز می شود. قدیمی ترها و اصطلاحا سال بالایی های دانشجو ، برنامه را آغاز می کنند. به مانند خیلی وقت های دیگر دکتر اسفندیار اختیار نماینده ایرانیان زرتشتی و از کانونی های قدیمی پای تریبون می رود .
*بهترین دوست و بهترین مکان اجتماعی
او خطاب به دانشجویان جدید الورود با بیان اینکه دوره جدیدی در زندگیتان شروع شده است می گوید:«زمانی وارد کانون و دبیر کانون شدم که انقلاب فرهنگی و جبهه و جنگ را تجربه می کردیم. چند ماه یک بار شهیدی در جامعه داشتیم که کانونی بود و عده ای از دانشجویان در زندان بودند و از ما دور افتادند و تجربه تلخی را پشت سرگذاشتیم. در حال حاضر ۱۶ سال نماینده مجلس هستم و چیزهایی را دیدم که آن ها هم اتفاقات تلخی بودند. این را بدانید وقتی وارد محیط دانشگاه می شوید، افراد مختلف، سیستم های سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی متفاوت شما را احاطه می کنند. ما در دینمان داریم که هر مرد و زن سخنان را بشنوند و بهترین را خودشان برگزینند. بنابراین می توانید همه این گروه ها را بشنوید و با خردتان بررسی کنید، اما فراموش نکنید بهترین دوست شما در این مقطع تحصیلی پدران و مادران شما هستند، تصور نکنید آن دوستی که در کنار شما در دانشگاه است و شما را به مسیری سوق می دهد حتما دوست خوب شماست.»
دکتر اختیاری این را هم اضافه می کند که:«در دانشگاه با محیط های اجتماعی مختلفی هم روبه رو می شوید، اما بهترین محیط اجتماعی که از امروز می توانید در آن فعالیت کنید کانون دانشجویان زرتشتی است، در اینجا افرادی که با یک فرهنگ بزرگ شدید در کنار هم هستید. جایی است که وقتی کار می کنید و فعالیت اجتماعی دارید، پدر و مادر و جامعه تان آن را لمس می کنند. بنابراین پیشنهاد من به شما این است که اگر می خواهید کار اجتماعی انجام دهید که حتما باید این کار را بکنید-چون تجربه ای که در کار اجتماعی کسب می کنید در هیچ جای دیگر نیست – آن مکان، کانون دانشجویان زرتشتی است. بنابراین بهترین دوستانتان و بهترین مکان اجتماعی تان را فراموش نکنید.»
*این چند نکته را به خاطر داشته باشید
نوبت به دکتر افشین نمیرانیان رئیس انجمن زرتشتیان تهران که اتفاقا او نیز از دل همین کانون فعالیت های اجتماعیش را دنبال کرده می رسد، دکتر نمیرانیان خطاب به دانشجویان جدید می گوید: «من ۳۶ سال است که در دانشگاه هستم. از این ۳۶ سال ۱۳ سال آن را درس خواندم و ۲۳سال دیگر را به عنوان استاد فیزیک و عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت تدریس کردم. می خواهم تجربیات دانشجویی و استاد دانشگاهی را با شما در میان بگذارم. واقعیت این است وقتی وارد دانشگاه می شوید دنیا عوض می شود. باید بدانید از این پس حجم آموزش بیشتری را در زمان کمتری یاد می گیرید و روش آموزش هم تغییر می کند. این درست که ممکن است درس هم نخوانید و با هر مکافاتی مدرک بگیرید، اما در نهایت این مدرک به درد شما نمی خورد چون چیزی یاد نگرفتید. بی تعارف می گویم واقعا باید درس بخوانید. در گذشته که تعداد فارغ التحصیلان کم بود به مدرک او توجه می کردند امروز دیگر اینطور نیست، شما به دلیل فارغ التحصیلان زیادی که در جامعه است، باید نشان دهید سواد رشته ای که در آن فارغ التحصیل شده اید را دارید.»
او اضافه میکند:«به عنوان یک دانشجو هر موقع که فکر کردید، خوابتان نمی آید بدانید که یک جای برنامه ریزی زندگیتان اشتباه است. یک دانشجو باید آن قدر از درس خواندن، فعالیت کردن و کار کردن خسته شده باشد که همیشه کمبود خواب داشته باشد! دانشگاه قرار نیست به راحتی تداوم بیابد. نکته دیگر اینکه ذات رشته های دانشگاهی تغییر کرده است، در حالی که متاسفانه در کشور ما رشته ها خیلی کند تغییر می کنند، اما دنیا برای ما صبر نخواهد کرد، از طرفی مقدار زیادی مهارتهای موازی و کوتاه مدت وجود دارد که بسیار ارزشمند هستند و ممکن است در درس های دانشگاه به شما یاد ندهند. امروز در هر رشته دانشگاهی بسته های نرم افزاری است که باید بلد باشید و این بسته ها در دانشگاه به شما آموخته نمی شود اما برای استخدام لازم است.»
رئیس انجمن زرتشتیان تهران تاکید می کند:«نکته مهم دیگر که کانون به شما در آن کمک می کند، ارتباط شفاهی برقرار کردن است، ما همین الان دانشجویان ارشد و دکترایی داریم که وقتی از آن ها می خواهیم درباره موضوعاتی که در آن نمرات بالا می گیرند حرف بزنند، نمی توانند، نه اینکه بلد نباشند بلکه حرف زدن را نمی دانند. برای همین تمرین کنید که حرف های علمی بزنید. تمرین کنید چیزهایی که می دانید را برای هم توضیح دهید، چون این موضوع برای آینده شما بسیار مهم است، ما همگی امتحان کتبی می دهیم اما از این امتحان کتبی چیزی در نمی آید! باید آموخته هایتان را شفاهی جلوی آینه هم که شده مرور کنید. چرا که این باعث می شود تا در آینده که وارد بازار کار شدید بتوانید دانسته هایتان را منتقل کنید. از سویی اتفاقاتی که دراین چند ساله ازجمله به واسطه کووید افتاد، باعث شد که بچه های ما خیلی کم کتابخوان باشند و به کتاب های درسی بسنده کردند. لطفا کتاب تاریخ، جغرافیا، ادبیات و شعر و… بخوانید هم لذت بخش است و هم به کارتان می آید.»
*جایی برای مهارت ها
بهراد ستودیان دبیر کانون دانشجویان هم با بیان اینکه دانشجو بودن یک اعتبار اجتماعی است و از این پس سبک زندگی و نگرش شما تغییر می کند، می گوید: «به تدریج خود شما مسئول خودتان خواهید شد و باید ارتباط گیری با افراد مختلف را بیاموزید.»
ستودیان درباره کانون دانشجویان توضیح می دهد:«خیلی ها معتقدند که کانون نمونه کوچک شده از جامعه بیرون است و همه افراد با همه نوع، نگرش و شخصیت در آن وجود دارند و شما مجبورید که با تمامی این افراد برای یک هدف یعنی برنامه ریزی و اجرای آن ها همکاری کنید. کانون، این شانس را به شما می دهد تا چنین تجربه ای داشته باشید. کانون، یکسری مهارت ها به شما آموزش می دهد و در کنار آن مهارتها، برنامه ریزی را هم می آموزید تا هم به دانشگاه، هم به کانون و هم برنامه های دیگر برسید. کسانی که کانون می ایند از لحاظ مهارت های اجتماعی و سایر مهارت ها از باقی جلوترند. پیشنهاد می کنم حتما آن را امتحان کنید و بر اساس آن نتیجه گیری کنید که می خواهید ادامه بدهید یانه.»
*تجربه های قدیمی های کانون
اما این پایان ماجرا نیست، نوبت به میزگردی از کانونی های پیشکسوت می رسد، کسانی که تجربیاتشان را در اختیار دانشجویان حاضر می گذارند، آنهایی که تعاریفشان از کانون را توصیف کردند، از سختی های کار گفتند، از تلخ ترین و شیرین ترین لحظاتشان، از اینکه از کودکی، رویای این را داشتند که در آن زمین فوتبال در مسابقات جام جان باختگان رژه بروند و در جوانی به خواسته شان رسیدند، آن هم در ردای برگزارکننده. از اشکی که به محض پای گذاشتن به آن زمین به عنوان کانونی از چشمانشان سرازیر شد هم حرف زدند، خاطرات اردو و مانتره و جشنواره موسیقی هم از جلوی چشمانشان چون برقی و بادی عبور کرد… و وای به لحظه تلخ وداع. از آن لحظه هم گفتند… از زمانی که باید به جای برگزار کننده دوباره تبدیل به بیننده برنامه ها بشوی. زمانی که باید آن کلید هیات مدیره را تحویل می دادند، زمانی که باید عنوان کانونی سابق را بردوش یدک می کشیدند. اما همه این ها باعث نمی شود تا هیچ گاه یادهای نیک کانونی بودن را از یاد ببرند. این را یادآور شدند که از بودن در کنار هم بزرگ شدند و به بلوغ رسیدند…
حرف هایشان که تمام شد و برنامه موسیقی اجرا.
حالا وقت آن لحظه به یاد ماندنی است، همان لحظه ای که دانشجویان تازه وارد دست در دست هم حلقه می زنند، گرد سالن می چرخند و هم نوا با آهنگ “ای ایران” پر امید می خوانند، آنجاست گه قند در دلت آب می شود و تو هم پر هیجان می خواهی دست در دست آن ها بگذاری و بگویی…. حالا نوبت هجده ساله هاست.



































