یادداشتی از بهرام دمهری – با خودم گفتم تا سی روزه روانشاد گشتاسب بهرامشهری، دو سه مطلب دیگر بنویسم شاید بعد از آن هم ادامه دهم، به هر صورت، هدیه ای باشد برای بزرگداشت استاد و دوست گرانقدرم.

دو سالی که ایشان دبیر من بودند تا نیمه دهه چهل در دبیرستان غیر از مارکار بودم، بعد هم تهران و دانشگاه. سال ۱۳۵۱که به عنوان دبیر ورزش به یزد آمدم و با وی همکار شدم، ولی نه در یک مدرسه، چون ایشان به عنوان دبیر نمونه به غیر از مارکار در دبیرستان دخترانه هم پذیرفته شده بود.

زمزمه هایی شروع شده بود که انجمن ها کارآمد نیستند، چون بیشتر خانوادگی و بدون انتخابات، انجمن ها را در دست داشتند. تاریخ و پیشینه انجمن ناصری به عنوان انجمن مادر و انجمن های محلات و روستاهای یزد به بررسی و تحقیق زیادی احتیاج دارد که در این مختصر نمی گنجد. به هر صورت، من و ایشان به این نتیجه رسیدیم که انجمن ها باید فعال شوند. البته سال های اولیه، همکاری من و ایشان به حضور روانشاد استاد رشید شهمردان به یزد بر می گردد و ملاقات با استاد شهمردان که با حضور عده دیگری از دوستان تشکیل می شد و ما چون تشنه ای که به سرچشمه زلال دسترسی یافته، مشتاقانه به حرفهای ایشان گوش می دادیم و من خودم را می گویم، تا آن زمان از دین و مذهب زرتشتی، فقط شرکت در مراسم گاهنبار و درگذشتگان می دانستم و از حقیقت دین زرتشت اطلاع چندانی نداشتم. روانشاد استاد شهمردان، در سال چند روزی به یزد می آمد و ما هم مشتاق زیارت ایشان.

من در سازمان جوانان زرتشتی فعال بودم و با کمک دوستان، جام یگانگی را پایه گذاری نمودیم و روانشاد گشتاسب با دوستان دیگر که گاهی من هم همراه می شدم، در انجمن دینی. آن زمان فقط دانش آموزان مدارس زرتشتی نمره دینی داشتند و بقیه در کارنامه شان به جای نمره درس دینی، خط تیره گذاشته می شد. استاد شهمردن پیشنهاد تشکیل کلاس های دینی برای همه دانش آموزان و نوشتن نمره دینی در کارنامه را دادند و این کار سنگین را به عهده روانشاد گشتاسب بهرامشهری گذاشتند.

تا کلاس ها شکل گرفت و آموزش و پرورش موافقت کرد، دو سه سال طول کشید، در این مدت تمام محلات یزد به طور نسبی آمادگی تشکیل کلاس را پیدا و کسانی هم به عنوان معلم آماده شدند. در این فاصله انجمنی به نام انجمن مرکزی هم اعلام آمادگی کرد که با مقاومت و همچنین همراهی مردم و انجمن های قدیمی و گاها خانوادگی مواجه شد. بدون نام بردن از بقیه من و روانشاد گشتاسب هم در این انجمن عضو بودیم. به هر صورت، تنش و تضاد شروع شده بود که سالها حتی تا بعد انقلاب ادامه داشت و در نهایت انجمن ها به صورت امروزی، دارای اساسنامه و انتخابات شدند و این ماجرا بدین صورت ختم به خیر شد.

نسلی متفاوت- یادی از روانشاد گشتاسب بهرامشهری(قسمت دوم)