یادداشتی از بهرام دمهری – در سه مطلب گذشته، خاطراتی از روانشاد گشتاسب بهرامشهری نوشتم، در این فاصله دوستانی تماس گرفتند و نکاتی را گوشزد کردند که سپاسگزار آنها هستم.

آن چه نوشتم مربوط به قبل از انقلاب است، مثل دیدار با روانشاد استاد شهمردان، تشکیل انجمن مرکزی و فعالیت برای گرفتن مجوز برای داشتن نمره کلاس های دینی که به وسیله انجمن دینی تشکیل و آموزش داده شد.

در حاشیه بگویم که با تشکیل انجمن مرکزی که خود را جانشین انجمن زرتشتیان یزد می دانست خالی از کشمکش و تضاد نبود، آنها مایل نبودند انجمن را تحویل دهند و اعضا انجمن مرکزی اصرار به تحویل گرفتن داشتند، این تضاد ادامه داشت تا اوایل سال ۱۳۵۷ و شروع انقلاب. کم کم اکثر اعضا ترجیح دادند در حاشیه بمانند و منتظر نتیجه انقلاب شوند. با پیروزی انقلاب، انجمن نشین های یزد و انجمن مرکزی کاملا به خانه های خود رفتند. فقط یک نفر ماند، روانشاد بهمن رئیس پارسی. او بود و مهر انجمن مرکزی و سربرگ های انجمن.

حرف و حدیث ها شروع شد، باور کنید تا سال ۱۳۶۸در مرکز یزد، هیچ انجمنی وجود نداشت، نه انجمن سابق(ناصری) و نه انجمن مرکزی.

انجمن دینی به ریاست روانشاد گشتاسب بهرامشهری و مهر انجمن مرکزی که اجازه داده بود، مهری به نام انجمن دینی وابسته به انجمن مرکزی زرتشتیان یزد هم ساخته شود.

اول در محلات، کلاس های دینی تشکیل شد، نه کتابی، نه معلمی، روزهای سختی بود. در کنار انجمن دینی، چنفری هم شب های سه شنبه دور هم جمع می شدیم. که بعضی از آنها عضو انجمن دینی بودند و بعضی هم نبودند. آنها کارهای زیادی انجام دادند، به خوب و بدش کاری ندارم، قضاوت نمی کنم. از جشنواره پیر نارکی که همین چند روز پیش، سی و ششمین دوره آن برگزار شد تا پرسه تیر ماه و فرودگ به صورت یک جا از ابتکارات آن گروه بود. از خواندن اوستا به شکلی متفاوت که در کتاب استاد شهمردان آمده بود تا رونق به تقویم جدید.

طبیعی است که مخالفت های زیادی شروع شد که چرا با دست های برافراشته، اوستا می خوانید؟ چرا کلاس های دینی را در یک جا متمرکز کرده اید؟ چرا کُشتی را در یک جای مخصوص باز می کنید و می بندید؟ و صدها ایراد به جا و بی جا.

گفتم قضاوت نمی کنم ولی در این مدت کارهایی شد و دانش آموزان و علاقه مندان به فرهنگ و دین و مذهب وارد این بحث و مقوله شدند، البته سازمان جوانان هم مستقل به کارش ادامه می داد و جام یگانگی، اکثر جوانان را به ورزش بسکتبال که سابقه دیرینه ای در بین زرتشتیان داشت، علاقه مند نمود که مقوله دیگری است.

باز هم از روانشاد گشتاسب، خواهم نوشت.

روانش به مینو شاد

یادداشتهای پیشین این مجموعه را بخوانید:

نسلی متفاوت- یادی از روانشاد گشتاسب بهرامشهری(قسمت سوم)