برساد، رشید شهرت _ وقتی نگاهی به ۲۱ منتخب هیات مدیره انجمن زرتشتیان تهران می اندازیم، متوجه می شویم، هموندان گردش ۴۵ که در این انتخابات نیز شرکت کرده اند، همگی رای کافی را برای حضور در هیات مدیره گردش ۴۶ به دست آورده اند.
فراتر از آن در بین این ۲۱ نفر، تعداد قابل توجهی نیز از قبل سابقه عضویت در هیات مدیره و یا بازرسی انجمن زرتشتیان تهران را داشته اند.
در نهایت ۶ نفر باقی می مانند که سابقه عضویت درانجمن زرتشتیان تهران را ندارند، ۴ نفر از این افراد با فعالیت های اجتماعی بیگانه نیستند و مسئولیت های مختلفی را در جامعه زرتشتی بر عهده داشته اند.
به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که زرتشتیان در انتخابات انجمن زرتشتیان تهران، لیستی رای نداده اند، بلکه به افرادی رای داده اند که تجربه بیشتری در فعالیت اجتماعی دارند و یا بهتر است بگوییم به واسطه سوابق و فعالیتی که انجام داده اند، شناخته شده تر هستند. بیراه نخواهد بود که اگربگوییم بیشتر این افراد بدون حضور در لیست نیز رای می آوردند.
یک پرسش کلیدی در این میان وجود دارد؟ آیا تشکیل لیست انتخاباتی اشتباه است؟ فعالیت درانجمنی که ۲۱ نفر عضو دارد، نیازمند تصمیم جمعی است، با این حساب، اگر فرد یا افرادی بخواهند موثر باشند، منطقی است که همفکران خود را گرد هم جمع کنند تا با حضور در انجمن بتوانند دیدگاه های خود را پیش ببرند.
البته لازم است برای رای دهندگان شفاف باشد که هر لیست، توسط چه فرد یا ارگانی تهیه شده است. به نظر می رسد در جامعه ما افراد گرد چهره های شناخته شده و تاثیرگذار جمع می شوند و بیشتر لیست ها بدین ترتیب شکل می گیرد. البته از سوی دیگر سازمان هایی نیز در جامعه زرتشتی هستند که به هر دلیل تصمیم گرفته اند تا گروهی را راهی انجمن زرتشتیان تهران بکنند که حامی آنها باشد. در این مورد نیز حقِ رای دهندگان است که بدانند، کدام ارگان زرتشتی پشت سر یک لیست وجود دارد.
پرسش دیگر این است که افراد با چه تعهدی وارد یک لیست انتخابی می شوند؟ یعنی برای اینکه اسم شما در لیست باشد، از شما چه می خواهند؟ پاسخ این پرسش می تواند طیف بسیار گسترده ای را شامل شود. متاسفانه در انتخابات اخیر با وجود لیست های مختلف، پاسخ این پرسشها مشخص نبود، حتی سرلیست و نفراول که گزینه ریاست لیست است، نیز مشخص نبود. با این تعاریف چگونه می توان به یک لیست اطمینان کرد. آیا صرف نوشتن یک یا چند شعار انتخاباتی و بدون داشتن برنامه، برای رای آوردن کافی است.
وقتی به ۲۱ منتخب گردش ۴۶ انجمن زرتشتیان تهران نگاه می کنیم، متوجه می شویم که همه اعضای راه یافته اتفاقا عضو لیست هایی بوده اند. به طور مشخص دو لیست هر کدام ۱۲ نماینده در انجمن دارند و جالب است که این دو لیست، ۳ عضو مشترک دارند. چند ماه دیگر باید صبر کنیم تا پس از تایید صلاحیت، در نخستین نشست انجمن زرتشتیان تهران، فرنشین انجمن تعیین شود و لیست برنده مشخص شود. باشد که جامعه زرتشتی برنده واقعی باشد.



ناشناس
تاریخ : ۲۹ - تیر - ۱۴۰۴تحلیل انتخابات گردش ۴۶ انجمن زرتشتیان تهران
آنچه در انتخابات اخیر انجمن زرتشتیان تهران رخ داد، بازتابی است از ساختار قدرت درونی جامعه زرتشتیان تهران، با همه ویژگیها و ضعفهایش. وقتی به ترکیب ۲۱ منتخب نگاه میکنیم، میبینیم که اکثریت آنها افرادی هستند با سابقه حضور در انجمن یا دیگر نهادهای اجتماعی زرتشتی. این نشان میدهد که رأیدهندگان همچنان به تجربه، شهرت و حضور پیشین اعتماد دارند، نه به شعارهای تازه و چهرههای کمتر شناختهشده. البته این امر لزوماً به معنای کارآمد بودن منتخبین نیست؛ زیرا تجربه، تضمینکننده تعهد و نتیجهگرایی نیست.
موضوع لیستهای انتخاباتی، نکته مهم دیگری است. برخلاف تصور رایج، تشکیل لیست به خودی خود اشتباه نیست. هر کنشگر اجتماعی در ساختارهای بزرگ نیازمند همفکرانی است تا بتواند برنامههایش را اجرایی کند و در برابر فشارها دوام بیاورد. مشکل زمانی بروز میکند که ماهیت، اهداف و سازوکار انتخاب افراد در یک لیست شفاف نباشد. وقتی نه تهیهکننده لیست مشخص است، نه سرلیست معلوم، و نه تعهدی میان اعضای لیست وجود دارد، رأیدهندگان با مجموعهای مبهم و بیهویت روبهرو میشوند که صرفاً بر اساس شهرت فردی چند نفر شناخته میشود.
از سوی دیگر، آنچه در انتخابات اخیر مشاهده شد، رقابت میان دو لیست اصلی بود که هر کدام توانستند ۱۲ نفر را به انجمن وارد کنند و سه نفر نیز در هر دو لیست مشترک بودند. این مسأله نشان میدهد که برخلاف شعارهای انتخاباتی، اتحاد و انسجام فکری درون لیستها ضعیف بوده و ورود افراد صرفاً برای افزایش شانس پیروزی و تکمیل ترکیب بوده است، نه یک اتحاد نظری منسجم. همین امر در ماههای آینده، اختلافات و کشمکشهای شدیدی را برای تعیین رئیس انجمن و هویت تصمیمگیری رقم خواهد زد.
بسیاری از منتخبان، افرادی خنثی و بدون برنامه و عملکرد مشخص هستند. برخی حتی در طول دوره قبلی خود اقدام مثبت یا اصلاحگرانهای انجام ندادهاند و امروز نیز صرفاً به واسطه روابط، شهرت سنتی، یا بازیهای لحظه آخری در لیستها قرار گرفتهاند. ترکیب این گروه، بیش از آنکه حاصل انتخاب آگاهانه بر اساس برنامه باشد، بازتابی از ساختار قدرت، مصلحتاندیشیهای شخصی، و ملاحظات پشتپرده است.
به نظر میرسد مهمترین چالش انجمن گردش ۴۶، نه فعالیتهای روزمرهاش بلکه مسأله تعیین رئیس و ترکیب هیات رئیسه باشد. تجربه ثابت کرده است که در چنین فضاهایی، اختلافات و ناهماهنگیها نهتنها مانع پیشرفت انجمن میشود، بلکه در نهایت به بیانگیزگی، استعفای برخی افراد، و حاشیهسازیهای مداوم خواهد انجامید.
تا زمانی که ساختار سنتی و غیرسیستممند انتخابات تغییر نکند و توجه واقعی به جوانان، بزرگان توانمند و افرادی که در کار خود رهبر و مدیر شایستهای بودهاند نشود، این افراد هرگز برای کاندیداتوری اقدام نخواهند کرد. حتی کسانی که برای اثرگذاری پا به میدان میگذارند، بهدلیل همین روندهای غلط انتخاباتی و تقدم رابطه بر شایستگی، دلزده میشوند و از خدمت به همکیشان خود دست میکشند.
در میان بیش از ۶۰ کاندیدای این دوره، افرادی بودند که هم تجربه مدیریتی داشتند، هم سابقه رهبری، و هم از جوانان تحصیلکرده جامعه بودند، اما ساختارهای معیوب انتخابات و لیستسازیهای پشتپرده، مانع راهیابی آنان شد. سالمندان جامعه نیز عمدتاً بر اساس لیستهایی که با ترفندهای خاص و بهصورت نامناسب پخش شد و یا براساس سفارش و فامیلبازی رأی دادند. از سوی دیگر، جوانان یا کارت زرتشتیگری نداشتند یا درگیر فعالیتهای دیگر اجتماعی بودند – برای مثال بسیاری از دانشجویان درگیر مسابقات مقدماتی مانتره بودند و اساساً امیدی به این افراد برای توجه به نیازها و آیندهشان نمیدیدند.
علاوه بر این، تا زمانی که گزارش عملکرد مستند و ارزشیابیهای واقعی، درست، و مدون از سوی انجمنها ارائه نشود و در دورههای کوتاهمدت گزارش عملکرد منتشر نشود، انجمن پاسخگو نخواهد بود. در چنین فضایی که اداره امور به شکل سنتی و بدون سیستم انجام میشود، کسانی که تنها اهل شعار و حرف هستند و هیچگاه فعالیت اجرایی واقعی نداشتهاند، هرگز درک نمیکنند که فعالیت اجتماعی در انجمنی با بیش از صد سال اعتبار یعنی چه. نتیجه این روند، راکد ماندن سرمایههای مالی، انسانی، اجتماعی و فرهنگی جامعه خواهد بود.
اگر این روند ادامه یابد، انجمن جدید نیز بدتر از گردش ۴۵ خواهد بود؛ چرا که نه تنها هیچ برنامه توسعهای در پیش نخواهد گرفت، بلکه با اختلافات درونی و ناکارآمدی مدیریتی، سرمایههای ارزشمند این جامعه کوچک و کهن را هر روز تحلیلرفتهتر خواهد کرد.
واقعاً باید پرسید چرا در جامعه کوچک ما چنین روندی حاکم است؟ چرا جوانان و مدیران واقعی، جایی در ساختار تصمیمگیری ندارند و همچنان انتخابها بر اساس شهرت سنتی، روابط شخصی و منافع گروهی صورت میگیرد؟
سخن پایانی آنکه انتخابات اخیر، بیش از هر چیز نیازمند بازخوانی انتقادی است. اگر این چرخه معیوب اصلاح نشود، خروجی آن همچنان نه توسعه انجمن و منافع عمومی، بلکه حفظ جایگاههای سنتی، شخصی، و نهایتاً رکود و دلزدگی اجتماعی خواهد بود.