یادداشتی از بهرام دمهری- قسمت دوم خاطراتم را از اوایل دهه چهل شروع می کنم، در کلاس هشتم دبیرستان مارکار مشغول به تحصیل بودم که مدت خدمت روانشاد گشتاسب بهرامشهری در سراوان به پایان رسیده بود.

اول مهر، ایشان مثل سایر دبیران با کت و شلوار و کراوات که پوشش معمول دبیران بود و البته با دوچرخه رالی نو که تنها وسیله رفت و آمد آن زمان بود،وارد مدرسه شد.

در حاشیه بگویم که دبیرستان مارکار، در آن زمان، بهترین دبیرستان سیکل اول یزد بود، بیشتر دانش آموزان فرزندان کارمندان، بازاریان و اعیان شهر بودند، به طور مثال فرزند فرماندار یزد(تربتی)، محصل مارکار بود. البته بیشتر ما زرتشتیان که از محلات مختلف می آمدیم، از نظر درسی خوب ولی از نظر لباس و ظاهر کمی پایین تر بودیم. رئیس دبیرستان شادروان فرخانی ولی دبیران و دانش آموزان از همه مذاهب بودند.

گشتاسب به صورت ذاتی دبیر زبان انگلیسی بود و بعد از چند روز معلوم شد که وی دبیری جدی و با سواد و همه فن حریف است. از هر نظر، به ویژه در مقابل دانش آموزان لوس و قلدر.

گذشت تا اینکه تابستان بعدی، دعوت شدیم به مراسم ازدواج ایشان با روانشاد ایران خانم که همسایه شان بودند، ولی نسبت فامیلی نداشتند. یادم هست که مثل بقیه عروسی ها، روی پشت بام خانه مجاور خانه پدری ایشان برگزار نشد. در ان زمان به خاطر نبود سالن یا خانه های بزرگ، اکثر عروسی ها، روی پشت بام انجام می شد. داستان مفصلی دارد، آنچه قابل ذکر است، عدم حضور بانوان در این مراسم بود، تنها مردان می خواندند و می رقصیدند.

این را نوشتم که بگویم شاید این جرقه ای بود تا گشتاسب در دهه ۵۰، مدیریت ساخت اولین سالن مدرن برای برگزاری گردهمایی را در نرسی آباد بر عهده بگیرد. باور کنید اولین سالن زرتشتیان یزد ساخته شد. بودجه اش از طرف روانشاد رستم خدارحم فلفلی تامین شد ولی حرف و دعوایش برای گشتاسب عزیز بود. حسودان و مانع تراشان به میدان آمدند، شب نامه بگیر تا حرف مفت زدند.

ولی وی مردانه ایستاد تا سالن ساخته شد، عروسی ها از پشت بام و خانه ها به سالن منتقل شد. بانوان شخصیت واقعی خود را بازیافتند، جشن ها و مراسم دوباره احیا شد. کلاس ها رونق گرفت، کتابخانه ایجاد شد. محلات دیگر هم به فکر ساختن سالن افتادند و این داستان ادامه دارد.

فردا شنبه، ۳۰ تیر، ساعت ۵ تا ۷ پسین، مراسم پرسه روانشاد گشتاسب بهرامشهری در همین سالن رستم نرسی آباد برپا است، تشریف بیاورید.

در این زمینه بخوانید:

نسلی متفاوت- یادی از روانشاد گشتاسب بهرامشهری(قسمت نخست)